Part

Part³

کوک ویو
گزاشتمش رو تخت
بدنش سفید سیاه شده بود
و حتی قرمز
رنگ قرمز=خون........:)
رنگ مشکی =کبود........:)
سفید=پوستش.......:)

رفتن بیرون
اوندفعه لباسام خونی شد
ایندفعه خیس
موهاش خیلی بلنده
قشنگ خیس خالیم کرد

اجوما ویو
زخماشو پانسمان کردم
روی کبودی هاش یخ گزاشتم
لباس تنش کردم
و موهاشو خشک کردم

درینگ دیرینگ

عایش وقت کاریم تموم شد

رفتم تو اتاق ارباب
و ازش اجازه گرفتم تا برم

کوک ویو
رفتم تو اتاق دختره
تو خواب ناله میکرد
نشستم رو تختش و کتابمو خوندم

ات ویو
با صدای ورق زدن برگه چشمام باز کردم
بدنم تمیتومستم تکون بدم
رد صدا گرفتم
و با همون فرد مواجه شدم
۱۸۰ متر پریدم اونور

کوک:بچه جون اروم باش
ات:م...من..هق هق ...هیچ...کاری..ن..نکردم(لرزش صدا و گریه و لکنت و ترس)
کوک:هیس انقدر نترس فقط میخوام باهات حرف بزنم


سرمو تند تند از روی ترس تکون دادم

شرط پارت بعد
لایک²²
کامنت¹⁰
دیدگاه ها (۲۲)

Part⁴کوک ویوسرم کردن تو کتاب و حرف زدمکوک:اسم :ات ،۱۷ ساله، ...

Nothing can.....در دل شب‌های تاریک و پر از راز، جیمین یکی از...

Part² حتی گرمی خون رو روی بدنم حس میکردمرو بدنم شر می‌خورد و...

Part²#دوپارتی_درخواستیو در نهایت بدون خواست خودمسیلی زدم بهش...

پارت ۱۴

پارت ۸ آنچه گذشت: داشتم عمارتو میگشتم که یهو...یه در نظرمو ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط