رمان عشق یک طرفه پارت اول
رمان عشق یک طرفه پارت اول
ویـــــــــــــــــــــــــــــــز
لیسا (مادر ات) : ات بلند شو دیگه آلارم گوشیت یه ربعه داره زنگ میخوره 😡
ات : پاشدم پاشدم 🥱
رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و موهامو درست کردم و یونیفرم مو پوشیدم و رفتم پایین و صبحانه خوردم و بعدش از مامانم تشکر کردم و سوار ماشینم شدم و رفتم دم حیاط خونه جیسو تا بیاد تا باهم بریم
دانشگاه
جیسو: سلام دختر😙
ات : سلام 😚
جیسو : اهای کجا مات و مبهوت شدی بزن بریم هر کی دیر رسید بازنده است
ات : سوار شو دیگه نمیخوای سوارشی وایسادی منو نگاه میکنی چرا😂🤨
توی راه با جیمین و جونگ کوک و جین و نامجون رو دیدیم بهشون بوق زدیم تا پشت سرمون بیان باهم بریم دانشگاه بلاخره بعد سی دقیقه رسیدیم سر کلاس و روی صندلی هامون نشستیم و منتظر استاد شدیم تا این که استاد با یه دانش آموز جدید وارد کلاس شد و گفت که یه تازه واردی داریم و اون تازه وارد خودشو معرفی کرد
تهیونگ: سلام من کیم تهیونگ هستم
تا گفت کیم تهیونگ هستم سکوت مرگباری بر کلاس حکم فرما شد و بعد از چند ثانیه صدای پچ پچ بچه های کلاس سکوت رو شکست که میگفتن وای اون واقعا کیم تهیونگه ؟ پسر بزرگترین موسیقیدان کره ؟
تهیونگ : بله خودمم
استاد : خیلی خب بچه ها آروم باشید درس رو اغاز میکنیم
در طول کلاس متوجه شدم که اون همش به من داره زل میزنه ولی تا بهش نگاه میکردم ، میدیدم که اون داره به تخته کلاس نگاه میکنه و یادداشت برداری میکنه
توی ذهنم : خدایا چرا این پسر اینقدر جذابه ؟ وای ات به خودت بیا این فکرا چیه میکنی تو اخه دختره احمق
استاد : ات!؟! ات!؟!
ات : بله استاد
استاد : کجایی ؟؟
ات : همینجام
استاد: خیلی خب این بند که الان توضیح دادم رو بخون و ترجمه کن
(الان سر کلاس اسپانیایی)
ات : بله چشم
ات : No hay mal que dure 100 años, ni cuerpo que lo aguante.(به اسپانیایی) ترجمه : هیچ بدی وجود ندارد که 100 سال دوام بیاورد و نه جسمی که بتواند آن را تحمل کند.
استاد : افرین همش رو درست گفتی مثل همیشه
ات : ممنونم
چطور بود؟!
نظراتتون رو توی کامنتا بگین
ویـــــــــــــــــــــــــــــــز
لیسا (مادر ات) : ات بلند شو دیگه آلارم گوشیت یه ربعه داره زنگ میخوره 😡
ات : پاشدم پاشدم 🥱
رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و موهامو درست کردم و یونیفرم مو پوشیدم و رفتم پایین و صبحانه خوردم و بعدش از مامانم تشکر کردم و سوار ماشینم شدم و رفتم دم حیاط خونه جیسو تا بیاد تا باهم بریم
دانشگاه
جیسو: سلام دختر😙
ات : سلام 😚
جیسو : اهای کجا مات و مبهوت شدی بزن بریم هر کی دیر رسید بازنده است
ات : سوار شو دیگه نمیخوای سوارشی وایسادی منو نگاه میکنی چرا😂🤨
توی راه با جیمین و جونگ کوک و جین و نامجون رو دیدیم بهشون بوق زدیم تا پشت سرمون بیان باهم بریم دانشگاه بلاخره بعد سی دقیقه رسیدیم سر کلاس و روی صندلی هامون نشستیم و منتظر استاد شدیم تا این که استاد با یه دانش آموز جدید وارد کلاس شد و گفت که یه تازه واردی داریم و اون تازه وارد خودشو معرفی کرد
تهیونگ: سلام من کیم تهیونگ هستم
تا گفت کیم تهیونگ هستم سکوت مرگباری بر کلاس حکم فرما شد و بعد از چند ثانیه صدای پچ پچ بچه های کلاس سکوت رو شکست که میگفتن وای اون واقعا کیم تهیونگه ؟ پسر بزرگترین موسیقیدان کره ؟
تهیونگ : بله خودمم
استاد : خیلی خب بچه ها آروم باشید درس رو اغاز میکنیم
در طول کلاس متوجه شدم که اون همش به من داره زل میزنه ولی تا بهش نگاه میکردم ، میدیدم که اون داره به تخته کلاس نگاه میکنه و یادداشت برداری میکنه
توی ذهنم : خدایا چرا این پسر اینقدر جذابه ؟ وای ات به خودت بیا این فکرا چیه میکنی تو اخه دختره احمق
استاد : ات!؟! ات!؟!
ات : بله استاد
استاد : کجایی ؟؟
ات : همینجام
استاد: خیلی خب این بند که الان توضیح دادم رو بخون و ترجمه کن
(الان سر کلاس اسپانیایی)
ات : بله چشم
ات : No hay mal que dure 100 años, ni cuerpo que lo aguante.(به اسپانیایی) ترجمه : هیچ بدی وجود ندارد که 100 سال دوام بیاورد و نه جسمی که بتواند آن را تحمل کند.
استاد : افرین همش رو درست گفتی مثل همیشه
ات : ممنونم
چطور بود؟!
نظراتتون رو توی کامنتا بگین
- ۳.۹k
- ۳۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط