بسم رب الشهداء

بسم رب الشهداء...


خاطره ای از زبان مادرشهیدمدافع حرم محمدهادی نژاد...

چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه...

باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم...

شب که خوابیدم حضرت زینب و پسر مو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم...

وقتی خبر شهادتشو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود...


شهادت جامونده هاصلوات...
دیدگاه ها (۱)

بسم رب الشهداء...شهید احمد اعطایی به گفته فرماندشون شب علمیا...

بسم رب الشهداء...محمدم :همان پیراهنی که خواستی اتوکردم ؛پهما...

بسم رب الشهداء...با ولایت تا سعادت..... خاطره ای از سید ابرا...

بسم رب الشهداء...وصیت نامه شهید جاویدالاثر مدافع حرم سردار م...

✴️ خاطره یکی از همراهان کانال:من خیلی خیلی ارادت خدمت شهید ا...

💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸﷽سبک بالان عاشق ﷽- به مناسبت ۲۷ آبان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط