خطری به رنگ بنفش . پارت 4

خطری به رنگ بنفش

همه چیز برای مدتی آرام به نظر می‌رسید. ران و هانا در کنار هم لحظات شیرینی را تجربه می‌کردند؛ گشت‌وگذارهای شبانه در خیابان‌های توکیو، مکالمات عمیق زیر نور ماه و ارتباطی که هر روز عمیق‌تر می‌شد. اما سایه‌ای از گذشته ران، کم‌کم بر این آرامش سایه انداخت. دشمن قدیمی او، مردی که زمانی با ران درگیر بوده و تشنه انتقام است، دوباره ظاهر می‌شود.

این دشمن، که فردی بی‌رحم و بسیار قدرتمند است، تهدید می‌کند که نه تنها به ران، بلکه به هر کسی که برایش اهمیت دارد، آسیب می‌زند. ران، که از شدت عشق و وابستگی‌اش به هانا آگاه است، می‌داند که نمی‌تواند او را وارد این دنیای خطرناک کند. اما او همچنین می‌داند که هانا هرگز حاضر نخواهد بود او را ترک کند مگر اینکه بهانه‌ای قوی داشته باشد.

ران تصمیم می‌گیرد هانا را از خود دور کند تا او را در امان نگه دارد. یک شب، درست همان جایی که برای اولین بار عمیق‌ترین حرف‌هایشان را گفته بودند، ران با چهره‌ای بی‌احساس و سرد به هانا می‌گوید: "این برای من فقط یه سرگرمی بود. من آدم زندگی آروم و بی‌دردسر نیستم، و تو جایی تو این دنیا نداری."

هانا که از شنیدن این حرف‌ها شکسته شده بود، با چشمانی پر از اشک به ران نگاه می‌کند و می‌گوید: "این چیزی نیست که تو واقعاً بخوای. من می‌دونم." اما ران بدون نگاه دوباره، از آنجا دور می‌شود، در حالی که قلبش برای شکستن هانا می‌سوخت اما می‌دانست که این تنها راه محافظت از او است.

در پس این جدایی، ران بار دیگر به دنیای تاریک خود بازمی‌گردد، مصمم به پایان دادن به تهدید دشمنش، هرچند به قیمت از دست دادن عشقش.

#ران
#هایتانی
#انیمه
#بونتن
#توکیو_ریونجرز
دیدگاه ها (۲)

خطری به رنگ بنفش . پارت 5

خطری به رنگ بنفش .پارت 6

خطری به رنگ بنفش . پارت 3

خطری به رنگ بنفش . پارت 2

فلانی نماز نمیخواند

💰💰فنگ شويى کیف پول⚪️رنگ سفید نشان پاک و خلوص است. بنابراین ر...

افسانهٔ غار ، مشهورتربن نوشتهٔ افلاطونمشهورترین قطعه در کل ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط