اگه ده پونزده سال پش بود ازت مخواستم نر

اگه ده پونزدَه سالِ پيش بود ازَت ميخواستم نرى
التماست ميكردم خواهش ميكردم
به پات ميفتادم ..
ولى الان نه
الان توانِشو ندارم
يه آدم قوی بايد جلوی در وايسته و نذاره بِرى ..
ولى اون آدَم ديگه من نيستم چون تو نخواستى كه قوى باشم
براى يه هَمچين روزی ..

#دیالوگ
- زيرِ سقفِ دودی
دیدگاه ها (۰)

گفت: اگه یه ماشینِ زمان داشتی ،باهاش میرفتی گذشته یا آینده؟د...

وقتی تمام تلاشش برای برگرداندنش به زندگی‌ بی‌فایده بود؛ با ت...

‏جدیدا فهمیدم برای درد دل کردن باید از طرف مقابل اجازه گرفت،...

هیچوقت مهم نبود که تو چقدر بی لیاقت بودی و کارایی که کردمو ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط