دلم از نام خزان میلرزد

دلم از نام خزان می‌لرزد
زانکه من زاده‌ی تابستانم!

شعر من آتش ِ پنهان ِمن است
روز و شب شعله کشد در جانم.

می‌رسد سردی ِ پاییز ِ حیات،
تاب ِ این سیل ِ بلاخیزم نیست

غنچه‌ام غنچه‌ی نشکفته به کام،
طاقت سیلی پاییزم نیست!


#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۶)

ازم پرسید:تاحالا عاشق شدی؟گفتم اره گفت چندبار؟ گفتم یک بار.گ...

من صبورم امابه خدا دست خودم نیست اگرمی رنجمیا اگر شادی زیبای...

ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ...

تقدیم به تمام اونایی که عاشقن 💫 💓 عشق یعنی؟ گم شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط