ویو

- ویو
وقتی زخمش رو پانسمان کردم رفتم توی اتاق و بد از گریه چشمام کم کم گرم شد و خوابیدم
+ویو
بد از پانسمان زخمم رفت توی اتاقش خوابید من تا صبح خواب نرفتم و تو فکر این بودم چطور دلش رو بدست بیارم که ببخشتم ساعت ۴ صبح بود هوا هنوز خیلی روشن نشده بود رفتم کنارش نشستم پای تخت و بوسه ای روی سرش گذاشتم و رفتم توی اتاقم و دوباره فکر کردم ساعت ۹ صبح بود که هنوز خواب بود روی برگه ای نامه ای براش نوشتم و رفتم سالن برای تمرین چون کنسرت داشتیم
- ویو
با نور خورشید چشمام باز کردم ساعت ۱۰ بود نامه ای روی میز بود که جانکوک نوشته بود چند روزی باید پیشش بمونم خیلی عصبی شدم که پایینش نوشت فکر فرار به سرت نزنه یه عالمه بادیگارد گذاشتم جلو در بادیگارد شخصیت هم همجا همراهت میاد عصبی بودم هنوز رفتم پایین که دیدم توی یه سینی بزرگ صبحانم هست شروع کردم به خوردن(سینی صبحانه رو جانکوک درست کرده)
بدش که اعضا زنگ زدن بهم و گفتن که بی تی اس فردا کنسرت دارن خیلی خوشحال نشدم فقط جلوی اونا لبخند زدم که ناراحت نشن که اهیون گفت
اهیون:دختر چت شده
- همه
؛همه: راست میگه
- بچه ها بنظرتون خیلی شلوغش نمی‌کنین من خوبم
؛ راستی الان کجایی
- خونیه مستر
همه: اووووووووو
- چی او اع میکنین با خواست خودم که اونجا نیستم
؛ خب حالا بیا مارو بخور
- حوصله ندارم کاری ندارین
؛بچه بزارین با مستر کارشون رو انجام بدن😈
۱ - اینکه جانکوک رفته بیرون فکر کنم رفته سالن تمرین ۲ اینکه ببند
؛ باشه کاری نداری بای
- نه بای
دیدگاه ها (۰)

پرش زمانی به (شب)-ویودیدم صدایی آمد رفتم پایین دیدم جانکوکه ...

- دیدم نامجون داره بهم زنگ میزنه اول فکر کردم جانکوک با گوشی...

- که یهو آمد منو بغل کرد گذاشت تو ماشین لینو هم دیگه دنبال م...

پرش به خونه جانکوک+ رفتم تو خونم که الیزابت زنگ زد علامت الی...

سلام فیک جدید به همراه انجام فیک قبلی اسلاید ۲ تو سولی می‌فه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط