گناهکار part
( گناهکار ) 32 part
بعد از کشیدن نیم بوت های مشکی اش وارده سالن زن پیر جانگ چا شد
خانه او هم همانند خانه تاریخی و قدیمی ات میبود خسته کت مشکی اش را کشید و همراه همان پاکت لباس گوشه ای از سالن گذاشت خانم جانگ چا در آشپزخانه مشغول پختن غذا گوئون نوه آن زن پیر همراه یون بیول توی سالن روی زمین دراز کشیده و در گوشی یون بیول چیزی نگاه میکردن و میخندیدند ات لحظه ای با دیدن پسرش انگار تمام غم های این دنیا رو فراموش کرد
یه سمتش قدم برداشته و بالا سرش ایستاد دست رو کمر با صدای عصبی لب زد .. ات : سئو یون بیول بلاخره پیدات کردم
یون بیول با شنیدن صدای مادرش سریع نشست و گوشی رو روی گوئون پرت کرد اون با اخی که کشید نشست
یون بیول : مامانم کی اومدی
ات : تو منو بازجویی میکنی قراره خودت بازجویی بشی بگو ببینم صبح زود محل فرار کرده بودی ها
یون بیول درحالیکه چهار زانو نشسته بود به مادرش چشم دوخت
یون بیول: باید توی رستوران اضافه کاری می موندم
چشم هاشو ریز کرد و شکاک لب زد .. ات : راستشو بگو وگرنه کتک میخوری
جیون بیول : راستشو میگ..
گوئون : داره دورغ میگه اون نرفته بود رستوران
یون بیول با دستش زد پس کله رفیقش و تند از روی زمین بلند شد پا به فرار گذاشت ات با لحن باحالی به گوئون بیان کرد ات : بگیرش
گوئون : چشم رئیس
با عجله از روی زمین بلند شد و با بدو به دنبال یون بیول رفت در ان سالن مثله موش و گربه همه دنبال میکردن ات کنار میز نشست و شروع به خندیدن کرد حال آن سالن با خنده های ات و سر صدا های دو پسر پر شده بود، نه پولی داشتند نه خونه مجللی اما مهم تر از همه اینا لبخند واقعی رو داشتند خوشحالی، و دوست داشتن،
پاکت سفیدی که ات همراه خودش آورده بودش چشم گوئون رو گرفت
دست از دنبال کردن همدیگه برداشتند و کنجکاو اون پاکت رو باز کردن با دیدن اون لباس میدی سفید کرهای با یقه مربعی و آستین پفی کوتاه، گوئون لباس رو از دست یون بیول با عجله چنگ زد و روی خودش گرفت اون لباس به شدت زیبا بودن و گرون با چشم های متعجب نگاهش کرد
گوئون : این کمه کمش 200,000 وون میشه یا حتا بیشتر اینو از کجا آوردی وای خیلی خوشگله
ات هول بلند شد و لباس رو از دستش گرفت درحین داخل کردن در پاکتش کمی سرد نجوا کرد این لحنش از دید پسرش دور نماند
بعد از کشیدن نیم بوت های مشکی اش وارده سالن زن پیر جانگ چا شد
خانه او هم همانند خانه تاریخی و قدیمی ات میبود خسته کت مشکی اش را کشید و همراه همان پاکت لباس گوشه ای از سالن گذاشت خانم جانگ چا در آشپزخانه مشغول پختن غذا گوئون نوه آن زن پیر همراه یون بیول توی سالن روی زمین دراز کشیده و در گوشی یون بیول چیزی نگاه میکردن و میخندیدند ات لحظه ای با دیدن پسرش انگار تمام غم های این دنیا رو فراموش کرد
یه سمتش قدم برداشته و بالا سرش ایستاد دست رو کمر با صدای عصبی لب زد .. ات : سئو یون بیول بلاخره پیدات کردم
یون بیول با شنیدن صدای مادرش سریع نشست و گوشی رو روی گوئون پرت کرد اون با اخی که کشید نشست
یون بیول : مامانم کی اومدی
ات : تو منو بازجویی میکنی قراره خودت بازجویی بشی بگو ببینم صبح زود محل فرار کرده بودی ها
یون بیول درحالیکه چهار زانو نشسته بود به مادرش چشم دوخت
یون بیول: باید توی رستوران اضافه کاری می موندم
چشم هاشو ریز کرد و شکاک لب زد .. ات : راستشو بگو وگرنه کتک میخوری
جیون بیول : راستشو میگ..
گوئون : داره دورغ میگه اون نرفته بود رستوران
یون بیول با دستش زد پس کله رفیقش و تند از روی زمین بلند شد پا به فرار گذاشت ات با لحن باحالی به گوئون بیان کرد ات : بگیرش
گوئون : چشم رئیس
با عجله از روی زمین بلند شد و با بدو به دنبال یون بیول رفت در ان سالن مثله موش و گربه همه دنبال میکردن ات کنار میز نشست و شروع به خندیدن کرد حال آن سالن با خنده های ات و سر صدا های دو پسر پر شده بود، نه پولی داشتند نه خونه مجللی اما مهم تر از همه اینا لبخند واقعی رو داشتند خوشحالی، و دوست داشتن،
پاکت سفیدی که ات همراه خودش آورده بودش چشم گوئون رو گرفت
دست از دنبال کردن همدیگه برداشتند و کنجکاو اون پاکت رو باز کردن با دیدن اون لباس میدی سفید کرهای با یقه مربعی و آستین پفی کوتاه، گوئون لباس رو از دست یون بیول با عجله چنگ زد و روی خودش گرفت اون لباس به شدت زیبا بودن و گرون با چشم های متعجب نگاهش کرد
گوئون : این کمه کمش 200,000 وون میشه یا حتا بیشتر اینو از کجا آوردی وای خیلی خوشگله
ات هول بلند شد و لباس رو از دستش گرفت درحین داخل کردن در پاکتش کمی سرد نجوا کرد این لحنش از دید پسرش دور نماند
- ۸.۴k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط