کاملم کن پارت۲۲

شوتو رفت سمت کتابها ولی همرو خونده بود هیچ کدومشون براش جدید نبود پس رفت سمت کتاب‌های افسانه ای آنها در مورد خاندانی بودن که الهه های مقدس از آنها محافظت می کردن همه اونها باید از طریق قربانی کردن چیز ها به الهه مقدس خودشون میرسیدن ولی بعضی از خانواده ها باید از بچه هاشون می‌گذشتن پاره تنشون بودن البته بعضی وقت ها هم برای اینکه بچه ها الهه داشته باشند پدرو مادر خودشون رو فدا میکردن ولی یه خاندان بود که یاتوگامی محافظشون بود اونها از پدر به دختر می‌رسید یا از مادر به پسر می‌رسید اینجوری دیگه اذیت نمی‌شدن ولی این خانواده توسط پدرش انجی تودوروکی نابود شد چون فکر میکرد که برای سلطنتش خطر ایجاد میکنن ولی از موقعی که اون خانواده رو نابود کرده مریض شده و سرزمین آن دیگه مثل قدیم نبود متوجه شد که حدود یک ساعت اونجا بوده کتاب را برداشت رو رفت سمت در که راکی رو دید رسید جای راکی
‌راکی: انگار خیلی خوب بوده کتابت بعداً بدش به من
‌شوتو: باشه ولی دیگه دیره باید بریم تو باید اتاقت رو درست بکنی منم باید یه چندتا کار انجام بدم
‌راکی: راست میگی اصلا یادم نبود از این به بعد اینجام
‌شوتو: بد بگو حواسم همیشه هست
‌راکی: منو مسخره نکن تقصیر تو بود که یادم شد اگه نمی دیدمت حواسم سر جاش بود
‌شوتو: باشه ببخشید بریم تا دیر تر نشده
#مای_هیرو_اکادمی #مدرسه_قهرمانانه_من #فن_فیک #سناریو #شوتو_تودوروکی #کاملم_کن #انیمه #مانگا
دیدگاه ها (۰)

سلام

کاملم کن پارت ۲۳

کاملم کن پارت ۲۱

سلام پایین رو ببین

بچه ها. میخوام یه سناریو تک پارتی راجب خانواده‌ی خودم درست ک...

این پست زیاد تحلیل خاصی نداره !!بجز اینکه خواستم بگم حواسم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط