کتابخانه عشق

"کتابخانه عشق"
part:³⁰
با شنیدن حرفای بورام رفتم پیش تهیونگ و محکم بغلش کردم
یونا:معذرت می‌خوام بابت تهمتام
تهیونگ:کدوم؟
یونا:همین که بهت می‌گفتم تجاوزگر و حرفاتو باور نمی‌کردم
تهیونگ:اشکالی نداره
متقابل بغلم کرد..از بغلش دراومدم
یونا:خب...کدوم روزا برای تمرین بیام پیشت؟
تهیونگ:هروقت بخوای من هستم
یونا:پس از امروز عصر شروع کنیم؟
تهیونگ:حله
....
عصر رفتم سر تمرین ولی واقعا رقص کار سختیه...بعد از کلی بدبختی و ۳ساعت ۵۱ دقیقه تمرین رفتیم کافه که فک کنم طرف صاحب کافه بود و اومد پیشمون و گفت
صاحب کافه:جالبه...کسایی که اینجا کار می‌کنن هم می‌تونن بیان سر قرار،اونم با دختری به این زیبایی!؟
تهیونگ حرفی نمی‌زد ولی از چهرش معلوم بود که ناراحت و عصبانی بود
یونا:آقا شما چند سالتونه؟
صاحب کافه:۳۰
یونا:زمونه بهتون خیلی فشار آورده فکر کنم زن و بچتون خیلی ازتون کار کشیدن برای همینه ۲۰ سال بزرگتر از سنتون دیده میشید...
صاحب کافه:مجردم
یونا:اوه!پس بجای دخالت تو زندگی دیگران برید و آدم بهتری برای قرار گذاشتن واسه خودتون پیدا کنید...البته امیدوارم فردی پیدا بشه که شما رو با این تیپ و قیافه ضایع قبول کنه
صاحب کافه:دختره زبون دراز
یونا:داشتم براتون واقعیت تلخ زندگیتون رو می‌گفتم
دستش رو بلند کرد تا سیلی بزنه بهم ولی تهیونگ دستشو گرفت
تهیونگ:دیگه از حدت نگذر!
صاحب کافه: می‌خوای اخراج شی؟
یونا:اخراج شدنش بهتر از منت کشیدنه...
دستشو گرفتم، پیچوندم و یه لگد به شکمش زدم،دست به شکم افتاد زمین
یونا:تا تو باشی با دخترا درست رفتار کنی
تهیونگ:دست بزن داری ها
یونا:خیلی
موقع برگشت بارون بارید...داشتیم از کنار یه درخت می‌گذشتیم که دستمو بردم سمت شاخه هاش و تکونش دادم که باعث شد قطره های بارون بریزه روی سر تهیونگ
تهیونگ:چیکار می‌کنیییی
با خنده گفتم
یونا:خودت فهمیدی
تهیونگ:دختره کرمو
بخشی از رقصمون رو زیر بارون انجام دادیم
....
زنگ تفریح بود...با بورام داشتم می‌گشتم که میون اومد
میون:دیروز با تهیونگ بیرون چیکار میکردی؟
یونا:برام رقص یاد می‌داد
میون:رقص میخوای چیکار؟
یونا:معلومه...!از بچگیم می‌خواستم آیدل شم برای همین
میون:آره،تو همین خیال باش...!
رفت
یونا:منظورش از این حرف چی بود
بورام:نمی‌دونم...بیخیالش شو
ادامه دارد...
حمایتا تو چنل روبیکا کم شده هاااا:!
خداییش چقدریم که ۳ نفر هم لف دادن؟🥲میشه حداقل یکم زور بزنین بشیم ۹۰؟فقط ۴ نفر نیازه ینی انقدر خواستم زیاده که نمیتونین عضو شین؟:)))
بعد یک یا دو ساعت پست شدن پارت تو چنل روبیکا تو پیج ویسگون همون پارت رو میذارم پس برای زودتر خوندن فیک تو چنل روبیکام عضو شین!
لینک چنل روبیکام:
https://rubika.ir/fake_novel_bts
#فیک_بی_تی_اس #فیک #بی_تی_اس #تهیونگ
دیدگاه ها (۰)

"کتابخانه عشق"part:³¹پس از گذشت هفت ماه تمرین به کمک تهیونگ ...

"کتابخانه عشق"part:³²تهیونگ:رفتم به آدرسی که گفت...مرد تقریب...

"کتابخانه عشق"part:²⁹بعد از یه هفته که بچه‌ها از اردو اومدن،...

"کتابخانه عشق"part:²⁸/بخش دومادریونا:برو خونه یکی از همسایه ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

black flower(p,271)

black flower(p,273)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط