صدای ترانه

‌«صدای ترانه»
با داداشش رفته بود خونه همسایه

رادیو روشن بود و صدای ترانه اش بلند

رفت رادیو رو خاموش کنه ، اما قدش نرسید

با همون شیرین زبونی کودکی اش به همسایه گفت : " فاطمه خانم .. ! می خواهید خدا شما رو جهنمی کنه .. ؟ "

همسایه پرسید :

" برا چی جهنمی کنه .. ؟ "

محمود گفت :

" چون ترانه رو خاموش نمی کنید .. ! "


خاطره ای از کودکی شهید محمودرضا وطنخواه‌
دیدگاه ها (۱)

برادرم عبدالله ، همیشه لباس های ساده می پوشید .تمیز و مرتب ب...

اتش سنگینی بود ، بچه ها به زحمت او را به سمت قبله کشیدند .‌ا...

سلامی چو بو :|بازگشت مجدد خویش را به ویس تبریک میگویماااااا ...

دره شیرز لرستان

یه حوض گرد قشنگ آبی رنگ وسط حیاط داشتیم که از هر فرصتی استفا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط