تمام غزلهایم بدون ش باتو شروع میشود

تمام غزلهایم بدون شڪ باتو❤ شروع میشود
همین قدر ڪه قلم در دستانم قرار گیرد و
رود خانہ ای از عشق در قلبم جاری شود

تنها تویی❤ ڪه در من غوغا به پا میڪنی
همین قدر ڪه در مقابل اینه تخیلم بایستم
تنها تویی ڪه
تمام قد در چشمانم جاری میشود

اخر بودنت بویدنت شنیدنت تمام زندگے است
وجود تو عصارہ ای از عشق❤ است ڪه هرگز در من پایانی ندارد
من در تو خالقم را دیدم
ڪه چقد هنرمندانه صبوری صداقت و عشق را در من زندہ ڪرد

شاید اگر نبودی دنیا به حول خود میچرخید اما
آیا من هم همین قدر عاشق و زیبا میشدم؟
آیا همین قدر بی قرار و پرلبخند بودم؟

اری همین است ڪه تورا برای من از تمام دنیا مجزا میڪند
نیرویی تمام نشدنی از عشق و معرفت در تو دیدم
ڪه هرروز مرا عاشق تر❤ و دیوانه تر از قبل ڪرد

دوستت❤ دارم مهربانم
#فــــــــؤاد
دیدگاه ها (۳۳)

بانوی آذرباز کن شالارغوانی ات راتا ماهبپوشاندصورتش را از شرم...

چند لحظه ای با من بمان ...          امشب دلم دیوانه است...  ...

در من کسی است که باهربرگ پاییزیعاشق تر شعر مینوازد برقلبمکسی...

زخم هایی که بر قلب داریماگر چه جایشان هرگز خوب نخواهد شدولی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط