Funny Fierce
Funny & Fierce
Part 27
پس بهتره که قبولش کنم تا شاید یه روزی منم واقعا عاشقش بشم
تو خودم بودم و داشتم درمورد همین چیزا فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد. گوشیم رو برداشتم دیدم یه شماره ناشناسه. چون خسته بودم و حوصله گرفتن گوشی رو نداشتم، تماس رو روی بلندگو گذاشتم
+الو
٪ سلام
با شنیدن صداش خیلی شوکه شدم. یعنی واقعا خودشه؟
+سو...سونگهون؟
٪ اره خودمم. متاسفم که بهت زنگ زدم اما من خیلی بهش فکر کردم و فهمیدم که واقعا دوستت دارم و نمیتونم ازت دست بکشم
+چی داری میگی؟ مثل اینکه اون روز متوجه نشدی. من الان متاهلم
٪ برام مهم نیست. من دوستت دارم و اینو میدونم که تو هم هنوز منو دوست داری
+دیوونه شدی؟ رفتار اون روز جیمین رو فراموش کردی؟ میدونی اگر بفهمه چی داری میگی هم تو رو میکشه هم من رو
٪ من میتونم ازت محافظت کنم فقط کافیه همراهم بیای. من میتونم فراریت بدم از دست اون مرده
+خدای من. تو واقعا عقلتو از دست دادی
٪ اره....چون عاشق تو بودن، عقل و هوش از سرم برده
+ببین نمیدونم مستی یا چیز دیگه ای خوردی که الان حالت خوب نیست و داری چرت و پرت میگی، من نمیتونم دوباره فرار کنم
٪ چرا نه؟ مشکل چیه؟
+چون وقتی فرار کردم دیدم که جیمین چقدر نگرانم بود و چقدر بهش آسیب زدم با این کارم. پس دوباره انجامش نمیدم
٪ چرا باید برات مهم باشه؟
+چون اون شوهرمه و من.....من میخوام سعی کنم که عاشقش بشم
بدون اینکه منتظر جوابش باشم تماس رو قطع کردم
به ساعت نگاه کردم و متوجه شدم که جیمین یکم دیر کرده، پس تصمیم گرفتم برم بیرون هم یکم دور و ور رو ببینم و هم دنبال جیمین بگردم
داشتم همینجوری میچرخیدم که خانم شین رو دیدم که داره با یه مرد حرف میزنه. نمیتونستم صورت مرده رو ببینم چون خانم شین جلوش بود، پس یکم جا به جا شدم و دیدم جیمینه
خیلی جا خوردم. رفتم یه گوشه ای قایم شدم و داشتم نگاهشون میکردم که ببینم چی میگن
خیلی سعی کردم بفهمم چی میگن ولی چون فاصلمون زیاد بود نمی شنیدم. یکم بعد دیدم که خانم شین خیلی داره خودشو میچسبونه به جیمین و جیمین هم حتی پسش نمیزنه.....
شرط برای پارت بعدی: ۱۵ لایک و ۲۰ کامنت
#فیک #fake
#جیمین #jimin
#بی_تی_اس #bts
Part 27
پس بهتره که قبولش کنم تا شاید یه روزی منم واقعا عاشقش بشم
تو خودم بودم و داشتم درمورد همین چیزا فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد. گوشیم رو برداشتم دیدم یه شماره ناشناسه. چون خسته بودم و حوصله گرفتن گوشی رو نداشتم، تماس رو روی بلندگو گذاشتم
+الو
٪ سلام
با شنیدن صداش خیلی شوکه شدم. یعنی واقعا خودشه؟
+سو...سونگهون؟
٪ اره خودمم. متاسفم که بهت زنگ زدم اما من خیلی بهش فکر کردم و فهمیدم که واقعا دوستت دارم و نمیتونم ازت دست بکشم
+چی داری میگی؟ مثل اینکه اون روز متوجه نشدی. من الان متاهلم
٪ برام مهم نیست. من دوستت دارم و اینو میدونم که تو هم هنوز منو دوست داری
+دیوونه شدی؟ رفتار اون روز جیمین رو فراموش کردی؟ میدونی اگر بفهمه چی داری میگی هم تو رو میکشه هم من رو
٪ من میتونم ازت محافظت کنم فقط کافیه همراهم بیای. من میتونم فراریت بدم از دست اون مرده
+خدای من. تو واقعا عقلتو از دست دادی
٪ اره....چون عاشق تو بودن، عقل و هوش از سرم برده
+ببین نمیدونم مستی یا چیز دیگه ای خوردی که الان حالت خوب نیست و داری چرت و پرت میگی، من نمیتونم دوباره فرار کنم
٪ چرا نه؟ مشکل چیه؟
+چون وقتی فرار کردم دیدم که جیمین چقدر نگرانم بود و چقدر بهش آسیب زدم با این کارم. پس دوباره انجامش نمیدم
٪ چرا باید برات مهم باشه؟
+چون اون شوهرمه و من.....من میخوام سعی کنم که عاشقش بشم
بدون اینکه منتظر جوابش باشم تماس رو قطع کردم
به ساعت نگاه کردم و متوجه شدم که جیمین یکم دیر کرده، پس تصمیم گرفتم برم بیرون هم یکم دور و ور رو ببینم و هم دنبال جیمین بگردم
داشتم همینجوری میچرخیدم که خانم شین رو دیدم که داره با یه مرد حرف میزنه. نمیتونستم صورت مرده رو ببینم چون خانم شین جلوش بود، پس یکم جا به جا شدم و دیدم جیمینه
خیلی جا خوردم. رفتم یه گوشه ای قایم شدم و داشتم نگاهشون میکردم که ببینم چی میگن
خیلی سعی کردم بفهمم چی میگن ولی چون فاصلمون زیاد بود نمی شنیدم. یکم بعد دیدم که خانم شین خیلی داره خودشو میچسبونه به جیمین و جیمین هم حتی پسش نمیزنه.....
شرط برای پارت بعدی: ۱۵ لایک و ۲۰ کامنت
#فیک #fake
#جیمین #jimin
#بی_تی_اس #bts
- ۵.۴k
- ۱۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط