شراب سرخ پارت
شراب سرخ پارت ۱۳۹
#red_wine🍷#red_wine🍷
اصلا خانم بزرگ چطور اینقدر دقیق از نقشه های من باخبر بود!
+قرار بود اما دیگه نیست!
خواستم بروم اما با حرفی که خانم بزرگ زد خشکم زد: تو عاشق اون دختر شدی؟ تو عاشق دختر قاتل ، بچت شدی؟ تو اینطوری نبودی تهیونگ!! تو از کی اینقدر بی غیرت شدی...
خشمگینانه به سمتاش چرخیدم و از بین دندون های کلید شدهام غریدم: هنوز اونقدر بی غیرت نشدم که تن زن خودمو اتیش بزنم .. هر کسی تاوان کار خودشو باید پس بده نه خانواده بیگناهش..
خانم بزرگ: تو باید تقاص اونو پس بگیری! دخترتو اتیش زد... دخترشو اتیش میزنی! همون زخمی که به تو زد رو باید عمیق ترشو بهش بزنی..باید کاری کنی شبا کابوس تورو ببینه باید لحظه جزقاله شدن دختر خودشو با چشماش ببینه ، تو باید اینکار رو بکنی تهیونگ...وگرنه به روح نوهام خودم اینکار رو میکنم!
-ا.ت ویو-
با ورود یونگی به اتاقم سریع از روی تخت بلند شدم و با عجله پرسیدم: خریدی؟
یونگی جلو امد و نایلون مشکی رنگ را به طرفم گرفت و پرسید: حالا واقعا مطمئنی حاملهای؟
با استرس نایلون را از دستش گرفتم: نمیدونم باید چک کنم..
یونگی: اگه باشی چی؟
_چی؟
یونگی: اگه حامله باشی چیکار میکنی ؟ بهش میگی یا سقطش میکنی؟
از حرف یونگی کمی ناراحت شدم:یونگی!! معلومه که سقطش نمیکنم. اون بچه، اخه چه گناهی داره..
محزون نایلون را درون دستم فشردم:خب نباشیم خیلیا تو همین کشور از دوست پسراشون حامله میشن..
یونگی : اخه مشکل اینجاست اون حتی دوست پسر تو هم محسوب نمیشه..
_راست میگی...
بچه ها یکی هم در مورد اینکه پوستر رو میخوام عوض کنم براتون چند تا عکس دیگه هم توی استوری میزارم و اگه باز خواستید و عکسی رو دارید که وایبش رو بده برام بفرستید . بینشون نظر سنجی میکنم و پوستر رو عوض میکنم .
#red_wine🍷#red_wine🍷
اصلا خانم بزرگ چطور اینقدر دقیق از نقشه های من باخبر بود!
+قرار بود اما دیگه نیست!
خواستم بروم اما با حرفی که خانم بزرگ زد خشکم زد: تو عاشق اون دختر شدی؟ تو عاشق دختر قاتل ، بچت شدی؟ تو اینطوری نبودی تهیونگ!! تو از کی اینقدر بی غیرت شدی...
خشمگینانه به سمتاش چرخیدم و از بین دندون های کلید شدهام غریدم: هنوز اونقدر بی غیرت نشدم که تن زن خودمو اتیش بزنم .. هر کسی تاوان کار خودشو باید پس بده نه خانواده بیگناهش..
خانم بزرگ: تو باید تقاص اونو پس بگیری! دخترتو اتیش زد... دخترشو اتیش میزنی! همون زخمی که به تو زد رو باید عمیق ترشو بهش بزنی..باید کاری کنی شبا کابوس تورو ببینه باید لحظه جزقاله شدن دختر خودشو با چشماش ببینه ، تو باید اینکار رو بکنی تهیونگ...وگرنه به روح نوهام خودم اینکار رو میکنم!
-ا.ت ویو-
با ورود یونگی به اتاقم سریع از روی تخت بلند شدم و با عجله پرسیدم: خریدی؟
یونگی جلو امد و نایلون مشکی رنگ را به طرفم گرفت و پرسید: حالا واقعا مطمئنی حاملهای؟
با استرس نایلون را از دستش گرفتم: نمیدونم باید چک کنم..
یونگی: اگه باشی چی؟
_چی؟
یونگی: اگه حامله باشی چیکار میکنی ؟ بهش میگی یا سقطش میکنی؟
از حرف یونگی کمی ناراحت شدم:یونگی!! معلومه که سقطش نمیکنم. اون بچه، اخه چه گناهی داره..
محزون نایلون را درون دستم فشردم:خب نباشیم خیلیا تو همین کشور از دوست پسراشون حامله میشن..
یونگی : اخه مشکل اینجاست اون حتی دوست پسر تو هم محسوب نمیشه..
_راست میگی...
بچه ها یکی هم در مورد اینکه پوستر رو میخوام عوض کنم براتون چند تا عکس دیگه هم توی استوری میزارم و اگه باز خواستید و عکسی رو دارید که وایبش رو بده برام بفرستید . بینشون نظر سنجی میکنم و پوستر رو عوض میکنم .
- ۹.۶k
- ۲۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط