دست حادثه را بگیر

دستِ حادثه را بگیر
راهی اش کن به جایی دور از اینجا
بگذار رُخ دهَد جایی نامعلوم
جایی دور از ما
حادثه ها از برایِ ما نیست
ما همه اش اتفاقیم
اتقاق هایِ ناگهانی
اما خوب
مثلِ چشمانِ تو
که اتفاقی شد
تا من عاشقت شوم
مثلِ بودنِ من
که باوری شد
برایِ تو ؛ برایِ بودن
دستِ اتفاق را می گیرم
تا بی افتد باز هم
جایی کنارِ تو
هرروز ؛ هرروز ؛ هرروز...

عادل_دانتیسم

#deep_feeling
دیدگاه ها (۴)

ما نباید زمان را به خانه مان راه میدادیم...کاش همان یک سال چ...

برای من که کبوتری امعاشق و سرگردان !بیا و بام شواصلا بیا و د...

دستان من نمی توانندهرگز این سیب راعادلانه قسمت کنندتو به سهم...

بعضی ها را باید از همان دور دوست داشت از همان دور بوسید ن...

فرزانه صیاد

فیک درمورد کیم چه ووناعتراف ناگهانیتکپارتیدختری با موهای کوت...

ادامه پارت آخر فصل دو بازمانده‌ ولی در این میان، سه فرد که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط