part

part: ³⁷
عشق بی رنگ

بعد از ²⁰ مین غذامونو تموم کردیم...

ا.ت: عام.. جونگکوک شی؟

کوک: بله؟

ا.ت: میشه.. امروز یکم تنها قدم بزنم؟ بدون بادیگارد..

کوک: نه.. اصن حرفشم نزن..

ا.ت: عهههه.. میدونی چند وقته بدون بادیگارد جایی نرفتم؟

کوک: واسم مهم نیس..تو دست من امانتی..
تهیونگ تورو به من سپرده... پس نمیتونم..

ا.ت: ولی من دلم میخواد پیاده روی کنم...

کوک: اوک میتونی.. ولی با خودم.. بادیگاردم نمیاد.. میخوای؟

ا.ت: باش..

از رستوران اومدیم بیرون... رفتیم تویه پارک.. اروم تویه پیاده روش قدم میزدیم...

جونگکوک: خوب.. یکم از خودت بگو..

ا.ت: اسمم که ا.ته فامیلیم پارکه.. ¹⁷ سالمه
نتیجه ی یه رابطه ی نامشروعم.. اینو میدونی؟

کوک: اره...منو تهیونگو اعضا میدونیم...

ا.ت: عاها.. که اینطور..

کوک: اولش که فهمیدم.. واقعا خیلی ناراحت شدم.. فک کردم یه دختر افسرده ای... ولی.. وقتی دیدمت.. یه دختر پر انرژی بودی.. و این.. خیلی خوبه..

یه لبخند فیک زدم

ا.ت: اره..من واقعا پر انرژیم ولی.. پیش هر کسی نمیتونم راحت باشم..

کوک: خوبه..

بعد از ¹ ساعت یه ون اومد دنبالمون.. سوار شدیم...

کوک: تهیونگ.. میخواد به یه معموریت چند روزه بره... من قراره تو این مدت مواظبت باشم

ا.ت: چییییی؟معموریتتتتت؟من نمیخواممم.

کوک: داد نزن فسقلی.. اره میخواد بره معموریت و من موظفم مواظبت باشم..
در ضمن..این دست تو نیس.. تنها نیس نگران نباش.. بقیه اعضا باهاشن.. چیزیش نمیشه...

ا.ت: من فسقلی نیستمممم... هعی..
اوک..

کوک: فسقلی.. فسقلیییییییییییییی

ا.ت: ساکت شوووووو...

تا برسیم عمارت حدودا ¹⁰⁰ بار بهم گف فسقلی.. دلم میخواست بزنم تو دهنش.. ولی خب ازم بزرگتره...مجبور شدم دستامو بذارم رویه گوشم تا صداشو نشنوم...

جونگکوک ویو

چقد حال میده اذیتش کنم...گوگولیییییی...
چقدم کیوته...رسیدیم عمارت از ماشین پیاده شد.. به بادیگاردا گفتم خرید هاشو ببرن تو اتاقش... خودشم رفت تو اتاقش...گوگولی..

ا.ت ویو

واییییی.. قراره چند روز با این رو مخ کنار بیامممممم.. هوفففف.. تهیونگ حتما باید اینو میذاشتی پیشم.. اَه..رفتم لباسامو عوض کردم.. میکاپمو پاک کردم... نشستم رو تخت
بالشو گرفتم تو بغلم و گوشیمو برداشتم.....
اومد داخل..

ا.ت: کجا؟ برو بیرون ببینم...

کوک: من قراره تو اتاق تهیونگ بمونم..

ا.ت: هوففففف.. از جام پاشدم..از کنارش رد شدم.. رفتم اتاق کناری که اتاق خودم بود...
دراز کشیدم رو تختم... گوشیمو گرفتم دستم یکم رفتم تو اینستا...

هانول و مینهو ویو

هانول: عاحححح.. تند تر ددی.. عاحح

مینهو: ساکت بیبی گرل...

بعد از ⁶ مین دوتایی به اوج رسیدن...
مینهو از هانول کشید بیرون... افتاد کنارش..

هانول: م.. مث همیشه.. خیلی.. خوب بودی..

مینهو: میدونم عزیزم..

هانول: بله..صد در صد..من میرم دوش بگیرم.. عرق کردم..

مینهو: برو..
دیدگاه ها (۱۱)

🗣:خوشگلترین دخترای دنیا وجود ندا.... blink: پس دخترای مارو ن...

خدا میشه بغلم کنی؟ بنده هات خیلی اذیتم کردن.....

حق×∞

اگ یه سریال انتقامی و خشن میخواین.. این سریال رو بهتون پیشنه...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط