part32
یک هفته بعد
تهیونگ: سلام
👩🏼💼: سلام خوش اومدید چی سفارش میدید
تهیونگ: امروز مرخصی گرفته؟
👩🏼💼: کی؟ من فقط اینجام و دوستم که از فردا میاد
تهیونگ: خب فردا میاد من میرم فردا برمیگردم
👩🏼💼: شما لیا رو میشناسید؟
تهیونگ: لیا؟ خیر نمیشناسم
👩🏼💼: پس چرا منتظرشی؟
تهیونگ: لیا قراره فردا بیاد؟ ا/ت چی؟
👩🏼💼: ا/ت کیم ا/ت رو میگی؟
تهیونگ: بله
👩🏼💼:کیم ا/ت هفته پیش استعفا داد
تهیونگ: برای چی؟
👩🏼💼: فکر کنم میخواست بره خارج درسشو ادامه بده میخواست کارهاشو انجام بده
تهیونگ:چی؟ خارج درس بخونه یعنی میخواد بره؟
👩🏼💼: بله
تهیونگ: خب من میرم ممنون
👩🏼💼: خواهش میکنم
شب
برگشتم خونه
رانا: مامان اومدی بیا شام بخور
تهیونگ: نه مامان نمیخوام میرم تو اتاقم
جونسو: این پسره مشکلی داره؟
جونهو:وقتی مبینمش یادم به جوونی خودم میفته
تهیان: این عاشق شده
جونهو:کسی از تو نخواست چیزی بگی
تهیان: ببخشید
رانا:یعنی واقعا عاشق شده
جونهو: نه زن داداش سنش اینجوریه تو سن بدیه یکم حساسه
رانا: اهمم
جونهو: من میرم تو اتاقش باهاش حرف میزنم
رانا: باشه
تق تق تق
تهیونگ: کیه؟
جونهو: منم
تهیونگ: بیا
جونهو: چیشده خوشتیپ
تهیونگ: عمو میشه تنهام بذاری خستم
جونهو: چیشده درمورد اون دخترست
تهیونگ: عمو به کسی نمیگی؟
جونهو: نه فدات شم
تهیونگ: من واقعا دختره دوست دارم عاشقشتم
جونهو: میدونستم مشکل چیه نمیتونی بهش بگی
تهیونگ: نمیتونم دیگه ببینمش خودش و خانوادش رفتند خارج
جونهو: جان؟ خارج ! تو که گفتی پول زیاد ندارند
تهیونگ: نمیدونم دیگه فقط الان میتونم بگم که خیلی دوسش دارم
جونهو: تو یونهو دوست داشتی ولی چرا باهاش کات کردی
تهیونگ: عشقی که به این دختره دارم با وقتی که یونهو بودم قابل مقایسه نیست یونهو فقط فکر میکردم دوسش دارم و من از اون جدا نشدم با هیون بهم خیانت کردم
جونهو: چی؟ خیانت با هیون! هیون دوست صمیمیت نبود پس بخاطر همین ازشون جدا شدی؟
تهیونگ: اره بخاطر همینه ازشون جدا شدم من تاحالا به کسی نگفته بودم چون خجالت میکشیدم
جونهو: پسرکم بمیرم برات وقتی فهمیدی چیکشیدی
تهیونگ: عمو من واقعا نمیتونستم به کسی بگم فکر میکردم مسخرم میکنند
جونهو: میدونم چی میگی همسرم هم بخاطر خیانت ازم جدا شد
تهیونگ: بهش خیانت کردی؟
جونهو: نه بهم خیانت کرد منم هیچوقت اینو نگفتم چون بخاطر اونا پدرو مادرم جدا شده بودم اگر اونها میفهمیدن لینا به من خیانت کرده دیگه منو مثل پسرشون نمیدیدن
تهیونگ: عمو اشکالی نداره گریه کنم؟
جونهو: نه فدات شم چه اشکالی داره گریه کن گریه کردن که نشون نمیده ادم ضعیفی هستی خیلیم خوبه ارومت میکنه اما گریه نکردن جلوگیری از گریه حس بدی داره و ضعیفی تورو نشون میده
#فیک
تهیونگ: سلام
👩🏼💼: سلام خوش اومدید چی سفارش میدید
تهیونگ: امروز مرخصی گرفته؟
👩🏼💼: کی؟ من فقط اینجام و دوستم که از فردا میاد
تهیونگ: خب فردا میاد من میرم فردا برمیگردم
👩🏼💼: شما لیا رو میشناسید؟
تهیونگ: لیا؟ خیر نمیشناسم
👩🏼💼: پس چرا منتظرشی؟
تهیونگ: لیا قراره فردا بیاد؟ ا/ت چی؟
👩🏼💼: ا/ت کیم ا/ت رو میگی؟
تهیونگ: بله
👩🏼💼:کیم ا/ت هفته پیش استعفا داد
تهیونگ: برای چی؟
👩🏼💼: فکر کنم میخواست بره خارج درسشو ادامه بده میخواست کارهاشو انجام بده
تهیونگ:چی؟ خارج درس بخونه یعنی میخواد بره؟
👩🏼💼: بله
تهیونگ: خب من میرم ممنون
👩🏼💼: خواهش میکنم
شب
برگشتم خونه
رانا: مامان اومدی بیا شام بخور
تهیونگ: نه مامان نمیخوام میرم تو اتاقم
جونسو: این پسره مشکلی داره؟
جونهو:وقتی مبینمش یادم به جوونی خودم میفته
تهیان: این عاشق شده
جونهو:کسی از تو نخواست چیزی بگی
تهیان: ببخشید
رانا:یعنی واقعا عاشق شده
جونهو: نه زن داداش سنش اینجوریه تو سن بدیه یکم حساسه
رانا: اهمم
جونهو: من میرم تو اتاقش باهاش حرف میزنم
رانا: باشه
تق تق تق
تهیونگ: کیه؟
جونهو: منم
تهیونگ: بیا
جونهو: چیشده خوشتیپ
تهیونگ: عمو میشه تنهام بذاری خستم
جونهو: چیشده درمورد اون دخترست
تهیونگ: عمو به کسی نمیگی؟
جونهو: نه فدات شم
تهیونگ: من واقعا دختره دوست دارم عاشقشتم
جونهو: میدونستم مشکل چیه نمیتونی بهش بگی
تهیونگ: نمیتونم دیگه ببینمش خودش و خانوادش رفتند خارج
جونهو: جان؟ خارج ! تو که گفتی پول زیاد ندارند
تهیونگ: نمیدونم دیگه فقط الان میتونم بگم که خیلی دوسش دارم
جونهو: تو یونهو دوست داشتی ولی چرا باهاش کات کردی
تهیونگ: عشقی که به این دختره دارم با وقتی که یونهو بودم قابل مقایسه نیست یونهو فقط فکر میکردم دوسش دارم و من از اون جدا نشدم با هیون بهم خیانت کردم
جونهو: چی؟ خیانت با هیون! هیون دوست صمیمیت نبود پس بخاطر همین ازشون جدا شدی؟
تهیونگ: اره بخاطر همینه ازشون جدا شدم من تاحالا به کسی نگفته بودم چون خجالت میکشیدم
جونهو: پسرکم بمیرم برات وقتی فهمیدی چیکشیدی
تهیونگ: عمو من واقعا نمیتونستم به کسی بگم فکر میکردم مسخرم میکنند
جونهو: میدونم چی میگی همسرم هم بخاطر خیانت ازم جدا شد
تهیونگ: بهش خیانت کردی؟
جونهو: نه بهم خیانت کرد منم هیچوقت اینو نگفتم چون بخاطر اونا پدرو مادرم جدا شده بودم اگر اونها میفهمیدن لینا به من خیانت کرده دیگه منو مثل پسرشون نمیدیدن
تهیونگ: عمو اشکالی نداره گریه کنم؟
جونهو: نه فدات شم چه اشکالی داره گریه کن گریه کردن که نشون نمیده ادم ضعیفی هستی خیلیم خوبه ارومت میکنه اما گریه نکردن جلوگیری از گریه حس بدی داره و ضعیفی تورو نشون میده
#فیک
- ۲۰.۹k
- ۲۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط