مین جین خیلی خوشمزه بودممنونم
~~~~~~~~~~~
مین: جین خیلی خوشمزه بود..ممنونم.
جین: خواهش میکنم.
پول غذا رو حساب کرد که بیرون اومدیم_کتشو انداخت روی شونم و باهم کنار ساحل قدم میزدیم.
جین:دنبال صدام بیا.
مین: منظورت چیه؟
دستاشو روی چشام گذاشت.
مین: چیکار میکنی؟
جین: میفهمی..
اروم جلو رفتیم که دستشو برداشت'..روی شن ها ترقه بود و جلوشون یه الاچیق بود که با گل تزئین شده بود.
دستمو گرفت که رفتیم زیر الاچیق نشستیم.
یه اقایی ترقه ها رو روشن کرد...منم لبخند زدمو شروع کردم به دست زدن..
جین بلند شد و جلوم زانو زد*
جین: اممم..مین سو_اتفاقات زیادی افتاده..و خوب تو باید بهتر از هرکس بدونی که من عاشقتم.
از توی جیبش جعبه ای در اورد و بازش کرد.
جین: خوب_با من ازدواج میکنی؟
مین: ج..جین
جین:جانم.
مین: خیلی یهویی بود....اما جوابم من بله ستتتت،
انگشتر رو توی دستم کرد و منو تو بغلش گرفت"
مین: عاشقتم^^
جین:من بیشتر..
جین: احتملا هفته دیگه عروسیمونه...مشکلی نداری
مین: ن..نه از خدامن هست
با گفتن این حرف گونه ها حسابی سرخ شدن*
Time:" 23:00 pm"
بعد از کلی خوشگذرنی رفتیم بار...من بخاطر هیجانی که داشتم چندتا لیوان خوردم و حسابی مست شدم.
جین: خوبی مین؟
مین: عالیم.
؟: به به عجب دختر خوشگلی...مادام افتخار میدید که همراهیم کنی
مین: (خنده)گورتو گم کن...
صورتمو بردم جلو__
مین: من خودم یه ددی دارم..اوهه_تو خیلی بوی گندی میدی(خنده)
؟:چطور جراعت میکنی؟
مین: مگه..من دروغ گفتم.
جین: دستت به دوست دخترم بخوره میکشمت.
پسره ترسید و رفت..رفتم توی بغل جین.
مین: خیلی دوست دارم...
مین: جینا چه عطری به خودت زدی؟
جین: همون همیشگی.
مین: خیلی بو میده..دیگه نزنش.
جین: تو حالت خوبه؟
مین: ن..نه احساس میکنم یه خرس تپلم...
جین: بیا بریم خونه.
~~~~~~~~
برگشتیم عمارت...داشتم از پله ها بالا میرفتم که حالم بد شد.
سریع به سمت دشتشویی رفتم و بالا اوردم_
جین: مین..خوبی؟
مین: ا..اره
دستو صورتمو اب زدم و رفتم توی تخت تا بخوابم.
جین لباساشو در اورد و اومد کنارم دراز کشید_
جین: شب بخیر عروسک کوچولو.
مین: شب بخیر
لباشو بوسیدم که منو اغوشش جا داد که باهم خوابمون برد
#KIM_SOK_JIN
مین: جین خیلی خوشمزه بود..ممنونم.
جین: خواهش میکنم.
پول غذا رو حساب کرد که بیرون اومدیم_کتشو انداخت روی شونم و باهم کنار ساحل قدم میزدیم.
جین:دنبال صدام بیا.
مین: منظورت چیه؟
دستاشو روی چشام گذاشت.
مین: چیکار میکنی؟
جین: میفهمی..
اروم جلو رفتیم که دستشو برداشت'..روی شن ها ترقه بود و جلوشون یه الاچیق بود که با گل تزئین شده بود.
دستمو گرفت که رفتیم زیر الاچیق نشستیم.
یه اقایی ترقه ها رو روشن کرد...منم لبخند زدمو شروع کردم به دست زدن..
جین بلند شد و جلوم زانو زد*
جین: اممم..مین سو_اتفاقات زیادی افتاده..و خوب تو باید بهتر از هرکس بدونی که من عاشقتم.
از توی جیبش جعبه ای در اورد و بازش کرد.
جین: خوب_با من ازدواج میکنی؟
مین: ج..جین
جین:جانم.
مین: خیلی یهویی بود....اما جوابم من بله ستتتت،
انگشتر رو توی دستم کرد و منو تو بغلش گرفت"
مین: عاشقتم^^
جین:من بیشتر..
جین: احتملا هفته دیگه عروسیمونه...مشکلی نداری
مین: ن..نه از خدامن هست
با گفتن این حرف گونه ها حسابی سرخ شدن*
Time:" 23:00 pm"
بعد از کلی خوشگذرنی رفتیم بار...من بخاطر هیجانی که داشتم چندتا لیوان خوردم و حسابی مست شدم.
جین: خوبی مین؟
مین: عالیم.
؟: به به عجب دختر خوشگلی...مادام افتخار میدید که همراهیم کنی
مین: (خنده)گورتو گم کن...
صورتمو بردم جلو__
مین: من خودم یه ددی دارم..اوهه_تو خیلی بوی گندی میدی(خنده)
؟:چطور جراعت میکنی؟
مین: مگه..من دروغ گفتم.
جین: دستت به دوست دخترم بخوره میکشمت.
پسره ترسید و رفت..رفتم توی بغل جین.
مین: خیلی دوست دارم...
مین: جینا چه عطری به خودت زدی؟
جین: همون همیشگی.
مین: خیلی بو میده..دیگه نزنش.
جین: تو حالت خوبه؟
مین: ن..نه احساس میکنم یه خرس تپلم...
جین: بیا بریم خونه.
~~~~~~~~
برگشتیم عمارت...داشتم از پله ها بالا میرفتم که حالم بد شد.
سریع به سمت دشتشویی رفتم و بالا اوردم_
جین: مین..خوبی؟
مین: ا..اره
دستو صورتمو اب زدم و رفتم توی تخت تا بخوابم.
جین لباساشو در اورد و اومد کنارم دراز کشید_
جین: شب بخیر عروسک کوچولو.
مین: شب بخیر
لباشو بوسیدم که منو اغوشش جا داد که باهم خوابمون برد
#KIM_SOK_JIN
- ۴.۶k
- ۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط