من از قوی بودن میترسم

من از قوی بودن میترسم!
از آن جنس قوی بودن ها که در ذهن اتفاق نمی افتد…
که فقط تظاهر است، نمایش قدرت است…
از آن ها که وقتی کسی غمی دارد، سکوت می کند، معمولی رفتار می کند، لبخند
می زند تا به همه نشان دهد که محکم است
اما در حقیقت آنقدر به گذشته فکر می کند که امیدهایش زیر خروارها حسرت دفن
می شوند، و احساس زنده بودن را از خودش می گیرد …
قوی بودن، خودسانسوری نیست
سکوت نیست…
گریه کن !
فریاد بزن
به در و دیوار مشت بکوب
دلت را خالی کن
اما بعدش روی پاهایت بایست و خودت را جمع و جور کن…
اما بعدش…
به بعدش فکر کن!

#فرشته_رضایی
دیدگاه ها (۱)

تونه فقط جان منجانانِ پاييز بودى ..كه از اندوهِ رفتنتاحساسى ...

از بى مهرىمعشوقه ى بهارى اشنامش شدپاييزآرام، غمگين، عاشقانه....

پاييزدختريست عاشق كه بعد از رفتنِ معشوقه اشبه دست باد ميسپار...

عده‌ای از من بیزارند و عده‌ای دوستم دارند...آدم‌هایی که از م...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط