هرگاه میروم که شکایتکنمز تو

هرگاه می‌روم که شکایت‌کنم‌ز تو
چون‌گوش‌می‌کنم به زبانم دعای‌توست
#ضمیری_‌اصفهانی #شعر
دیدگاه ها (۱)

تا دلم شد رامِ او ، یک لحظه آرامش ندید طفل فارغ کی گذارد مرغ...

| #صبح_بخیر 🌤 |

حَــرَمت باز شده شـوقِ لِقـایــت داریـمباز هم صَحن گوهَرشاد،...

به بدگویان خود اکنون فقط لبخند خواهم زد معلم را چه باک از فح...

مادر #بهشت من همه #آغوش گرم توستگویی سرم هنوز به #بالین نرم ...

توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق ؛این دل توبه‌شکن.. بی تو س...

سیری ز دیدن تو ندارد نگاه منچون قحط دیده‌ای که به نعمت رسیده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط