سایه های سبز

سایه های سبز
p10

دراکو وارد اتاق شد
&خب من اومدم.. بهتری؟
چند تا کتاب تو دستش بود اونا رو روی میز گذاشت و اومد کنارم
&مطمئنی که حالت خوبه؟
♡نگیا.... جوابشوو ندهه لطفاا
+چرا؟
♡چون من دوست دارم داداش خودمه! 😕
مات مبهوت نگاش میکردم مگه دراکو خواهر داشت؟! پس بگو چرا انقدر شبیه همن..
&چی چرا؟ ا/ت مطمئنی خوبی؟ چیزی شده!؟
سرمو به نشونه منفی تکون دادم
@ببین تو باید کاری که میگم رو انجام بدی، اول پیش هری میری همه چی رو در مورد تالار بهش میگی،، بعدش میای همینجا تا کار بعدی رو بهت بگم...
♡اما الان نه!! باید فردا بعد کلاس بری! قبل این که خانوم نوریس رو خشک کنن!
@ما فعلا میرین فردا صبح میایم..
بعدش کم کم رفتن دراکو رو پیشونیم دست گذاشت
&فکر کنم تب داری!
ندارم!!
&داری!!!
بعدش پتو رو روم کشید و گفت: دراز بکش!
نفهمیدم کی خوابم برد
@پاشو تنبل الان به نقشه نمیرسیم ها
بااشهه
بلند شدم دراکو هنوز خوابیده بود
بیدارش کنم؟
@فعلا خودت اماده شو!
لباسم رو پوشیدم و سمت دراکو رفتم
هی بیدار شو دراکو
هرچی صداش کردم بیدار نشد رفتم لیوان آب کنار تختم رو ورداشتم ریختم روش!
&ای چیکار میکنی!!
زدم زیر خنده که.....
دیدگاه ها (۱)

سایه های سبزP11زدم زیر خنده که جولی گفت: ایده جالبی بود برای...

سناریو اسلیترین.... وقتی دوست دارن و هنوز بهت اعتراف نکردن و...

꧁... اگر درخواستی دارید بگید تا بزارم ꧂{{من بیشتر پارت رمان...

سایه های سبزp9که یهو تو راه رو یه سایه دیدم سایه ی یه دختر ب...

You must love me... P10

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

سایه های سبز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط