اش در بیشه چشمان تو آهوبشم

ڪاش در بیشه ے چشمان تو آهوبڪشم
پاے لبخند تو یک برڪه پر از قو بڪشم

آسمان تو پراز هرچه ڪبوتر شده است
ڪاش در وسعت آن چند پرستو بڪشم

ڪاش مے شد بنشینم لب ایوان طلا
دو هلال قمرے از خم ابرو بڪشم

بیدمجنون شده ام عشق من این است شبی
از نسیم حرم ات نافه به گیسو بڪشم

نذر ڪردم ڪه اگر زائر ڪوے تو شوم
صحن زیباے تو را با مژه جارو بڪشم

پنجه در پنجره فولاد ، فقط گریه ڪنم
روڪنم سمت نجف یڪسره یاهوبڪشم

دست ها قفل ضریح تو خدایا نڪند...
دست ازاین حالت روحانے نیڪو بڪشم

خواستم از تو بگویم غزلے تا ڪه دلم
هر زمان تنگ تو شد قافیه را بو بڪشم

سخت این بود ڪه با لرزش بسیارقلم
مادرے ڪنج حرم٬ دست به پهلوبڪشم

ڪارنقاشے من گرچه تمام است ولی...
حال باید دوسه تابوته ے شب بو بڪشم😍🥰

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌◍
دیدگاه ها (۱)

زیبایے عشق و بال پـــــروازِ منیروحے به تن و نغمه ے شهناز من...

‌روزهـا میگــذرد تشـنه دیـــدارِ تــواممهرت از دل نَرود چون ...

دهانت را می‌بویندمبادا ڪه گفته باشے دوستت می‌دارم.دلت را می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط