چند پارتی تهیونگ پارت
چند پارتی تهیونگ پارت6
وقتی فکر کرد داری بهش خیانت میکنی
تهیونگ : چطور می توانم به فرشتم خیانت کنم تازه خودم یه بویایی برده بودم
ا.ت : یعنی خیانت نکردی
تهیونگ : نه عشقم صبر کن برم بهش زنگ بزنم
لارا : الو سلام تهیونگ
تهیونگ : سلام
لارا : کاری داشتی ؟
تهیونگ : اره دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم همچی زیر سر تو بود منو ا.ت آشتی کردیم
لارا : چیییی؟
تهیونگ قطع کرد
تهیونگ : خب عشقم بیا بغلم
بغلش کردی
تهیونگ : میدونی چقدر دلم واسه بغل کردنت تنگ شده بود
ا.ت: منم... دوست دارم
تهیونگ : منم اما من بیشتر
ا.ت : نه من بیشتر
تهیونگ نه من بیشتر
اره خلاصه این دوتا آشتی کردن و باهم به خوبی خوشی زندگی کردن قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسی که ایشالا برسه لایک یادتون نره قشنگا
&آشا&
وقتی فکر کرد داری بهش خیانت میکنی
تهیونگ : چطور می توانم به فرشتم خیانت کنم تازه خودم یه بویایی برده بودم
ا.ت : یعنی خیانت نکردی
تهیونگ : نه عشقم صبر کن برم بهش زنگ بزنم
لارا : الو سلام تهیونگ
تهیونگ : سلام
لارا : کاری داشتی ؟
تهیونگ : اره دیگه نمیخوام باهات حرف بزنم همچی زیر سر تو بود منو ا.ت آشتی کردیم
لارا : چیییی؟
تهیونگ قطع کرد
تهیونگ : خب عشقم بیا بغلم
بغلش کردی
تهیونگ : میدونی چقدر دلم واسه بغل کردنت تنگ شده بود
ا.ت: منم... دوست دارم
تهیونگ : منم اما من بیشتر
ا.ت : نه من بیشتر
تهیونگ نه من بیشتر
اره خلاصه این دوتا آشتی کردن و باهم به خوبی خوشی زندگی کردن قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسی که ایشالا برسه لایک یادتون نره قشنگا
&آشا&
- ۳.۷k
- ۰۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط