بر روی دستم غیر خاکستر نیاوردم

.
بر روی دستم غیر خاکستر نیاوردم
شرمنده ام حالا که بال و پر نیاوردم
تو بی محلی کردی و من ریختم در خود
اما صدایش را همیشه در نیاوردم
من به شما یک جان ناقابل بدهکارم
چیزی از این بهتر نبود آخر نیاوردم
از چه مرا در پشت این در معطلم کردی
اصلاً شما گفتید سر،من سر نیاوردم؟!
کار خودش را کرد آن یکبار دل دادن
یک بار دل آوردم و دیگر نیاوردم
تکلیف دیوانه بلاتکلیفی اش باشد
من نیز تکلیفی از این بهتر نیاوردم
من هر که را آوردم اینجا از غلامان شد
یعنی در این خانه بجز نوکر نیاوردم
این خانواده نوکرانش محترم هستند
من بی طهارت نامی از قنبر نیاوردم
کوه گناهی را به کاهی گاه میبخشند
آخر من از کار شما سر در نیاوردم
خیلی دلش میخواست یک شب کربلا باشم
من آرزوی مادرم را برنیاوردم...
#شیعه
دیدگاه ها (۶)

.#شهید#نور_علی_شوشتری#فرماندهان

آخ فلک دیدی چه آمد بر سر ما

...در این سربند سبز "یا زهرا(س)"رازها نهفته بود انگار ... #ی...

#قربانیان_بمبهای_آتشزا‌_در_یمن#بأی_ذنب_قتلت#لعن_الله_علی_آل_...

ندیمه عمارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط