همسفر شدیم

همسفر شدیم
به جاده های خیس بارانی
رها شدیم در هر چه بیقراری
مست از باده ی با هم بودن
طربناک در میان اندیشه های سبزت
دویدن آغاز کردم
میان گندم زار موهایت قایم شدم
نکند فصل درو باشد!
بیداری چشمانت رویای خواب مرا تعبیر کرد
من گل دادم
خوشبو شدم و تازه
قلبم در مسیر بازی با واژه ها
دوستت دارم را هجی کرد
به زبان ساده ی عشق
جریمه ام کن
به هزاران بوسه بر لبت
یا هزاران هزار بار هجی دوستت دارم ...

پ.ن: ۳۰ اسفند #یه_روز_خوب_و_خاطره_انگیز_در_خیابان_ولیعصر
اینکه بعد از گذروندن روزای تلخ روزای خوب بیاد سراغت و حال دلت رو خوب کنه اون روز بهشته :-)
دیدگاه ها (۱۳)

رشد دردناک استتغییر دردناک استاما هیچ‌چیزی دردناک‌تر از ماند...

-هرگز از تو چیزی به آنها نگفتم!اماتو را دیده‌اندکه تن می‌شوی...

امروز روز بهترین‌هاستروز دوباره برخواستن ،روز دوباره فریاد ز...

هر احمقی می تواند ماشه ی یک تفنگ را بچکاند، چاشنی یک بمب را ...

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط