مینشینم کنجی

مینشینم کنجی ...

به دور ترین نقطه ی دنیا ...

خیره میشوم ...

کوچک ترین نقطه ...

دورترینَش ...

شاید تو آنجا نشسته باشی ...

به دورترین نقطه ی دنیا ...

خیره شده باشی ...

شاید توام در انتـظارِ من باشی ...

عاشق بودن فلسفه ی دردناکی ـست ...

تو آنجا ...

من اینجـا ...

و هیچ شده ایم ...

در دور ترین نقطه ی دنیا ...
دیدگاه ها (۱۲)

و از تمام تو ...تنها "شب" برایم مانده است ...و چشم هایم ...ک...

لبخند هایم زَخم شده اند . . .تمام خنده هایم را . . .گذاشته ا...

رفتنَت از من ...آدم ِ دیگـری ساختـه است ...از من ...تویی بدو...

مـیدانـم بـرای مـن نیستــی . . .امــــا . . .دلـی کــه تنگــ...

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 𝖼𖫲ꨲ𝗋𑪊𝖺ꥉz𝗒ꨲ 𝗈ᜳ𝗏𖫱𑪊𝖾ᜳ𝗋𑪊‌ 𝗒ꨲ𝗈ᜳ𝗎ꨲ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

عجیب نیست که هر یک از ما در ذهن دیگران با هزار چهره ی متفاوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط