یکبار هم به من گفت عزیزترینم

یکبار هم به من گفت: «عزیزترینم»!
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند
و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان
و مکانی محدود.
ولی «عزیزترینم...!»
فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، »ترینِ» آنهایی! این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست می داشت آنهم در کمالِ دارایی نه از روی ترس و تنهایی اش
دیدگاه ها (۵)

وقتی یک زن موفق را میبینم که خستگی‌ناپذیر کار می‌کند، اغلب گ...

خوشبختی یعنی ؛جایِ درست ،در زمانِ درست ،پیشِ آدمِ درست !یعنی...

کاش روزی آن قدر...تکنولوژی پیشرَفت می کرد ...که به جای تایپ ...

معنیبا تو بودن" برای منبه سلطنت رسیدن استچه قدر در کنار تو م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط