پارت
پارت ۲۷
+:سفت بغلش کردن انگار که بزور ازم میخواستن بگیرنش
_:اهههه کمر سفت گرفتی..
+:اهههه ... ببخشید خوبی؟؟!!
_:آره شوخی کردم..
_:ببینمت مگه نگفتم تو و اون بچه ها تمان دنیای منیید پس چرا به خودت آسیب رسوندی..؟
+:من بدون تو این بچه هارو نمیخوامممم....
_:من دارم از الان همین جا شرط میکنم که وقتی من نبودم تو ازین بچه ها مراقبت کنی....
+:.....باشه...
_:بیبی ناراحت نباش..
+:باشه ددی..
+:یه دفعه دیدم پشت مون کلی آدم وایستاده نگو کل اعضا و خانواده هامون اومدن بیمارستان....
+:جونگ کوک پشتشو نگاه کن...
_:اوهههه برگامممم حس کردم کل آدما ریختن اینجا...
_:منشی رو صداش کردم بهش گفتم بیاد داخل....
آقای کانگ::بله ....
_:برو به اوت مرد رو به رو وایستاده بگو خوب نگاه کن (منظورش با پسر عموی ا/ت)
آقای کانگ:چشممم...
_:یع دفعه پسر عموش نگاه همون کرد... به ا/ت گفتم بیبی ببخشید بخاطر اینکار ولی باید اینکارو انجام بدم....
+:چی کا..... نزاشت بقیه حرفمو بزنم ... لبامو شروع کرد به مکیدن .....
_:پرده پیش تختو کشیدم تا راحت تر همو ببوسیم ....
(پسر عموعه در حال جر خوردن)
خمارییییییی
+:سفت بغلش کردن انگار که بزور ازم میخواستن بگیرنش
_:اهههه کمر سفت گرفتی..
+:اهههه ... ببخشید خوبی؟؟!!
_:آره شوخی کردم..
_:ببینمت مگه نگفتم تو و اون بچه ها تمان دنیای منیید پس چرا به خودت آسیب رسوندی..؟
+:من بدون تو این بچه هارو نمیخوامممم....
_:من دارم از الان همین جا شرط میکنم که وقتی من نبودم تو ازین بچه ها مراقبت کنی....
+:.....باشه...
_:بیبی ناراحت نباش..
+:باشه ددی..
+:یه دفعه دیدم پشت مون کلی آدم وایستاده نگو کل اعضا و خانواده هامون اومدن بیمارستان....
+:جونگ کوک پشتشو نگاه کن...
_:اوهههه برگامممم حس کردم کل آدما ریختن اینجا...
_:منشی رو صداش کردم بهش گفتم بیاد داخل....
آقای کانگ::بله ....
_:برو به اوت مرد رو به رو وایستاده بگو خوب نگاه کن (منظورش با پسر عموی ا/ت)
آقای کانگ:چشممم...
_:یع دفعه پسر عموش نگاه همون کرد... به ا/ت گفتم بیبی ببخشید بخاطر اینکار ولی باید اینکارو انجام بدم....
+:چی کا..... نزاشت بقیه حرفمو بزنم ... لبامو شروع کرد به مکیدن .....
_:پرده پیش تختو کشیدم تا راحت تر همو ببوسیم ....
(پسر عموعه در حال جر خوردن)
خمارییییییی
- ۳.۳k
- ۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط