وانشات اینوماکی//پارت ۳
پارت ۳ تقدیم شما😁😁
----------------------------------------------------------------------------------
یهو یاد حرفهای گوجو سنسی افتادم. اون همیشه به من و مگومی میگه که بلد نیستیم همه ی تلاشمون را بکنیم*تو قسمتای آخر فصل اول موقعی که مگومی تنها جلوی اون نفرینه بود قبل از اینکه بتونه از گسترش قلمروش استفاده کنه یاد حرفهای گوجو سنسی افتاد. منظورم اون حرفها بودن*
باید سعی کنم یه نسخه قویتر از خودمو تصور کنم. دست هام را به هم می چسبونم.
+گسترش قلمرو:سرزمین فساد
نصفه نیمس اما کار راه اندازه. تو این قلمرو می تونم بدون اینکه نگران باشم که کنترلم را از دست بدم از فساد استفاده کنم. پوزخندی زدم و رو به نفرین گفتم:
-کارت تمومه
دستم را بردم بالا و انرژی نفرین شده مثل یه گلوله تو دستم جمع شد. یه گلوله بزرگ.(مثل فساد چویا) گلوله را به سمت نفرین پرت کردم. درسته توی قلمروم کنترلم را از دست نمی دادم اما به خاطر قدرت زیاد فساد بهم آسیب می رسید. نمی تونم دستمو حس کنم. گلوله به نفرین خورد و درجا از بین رفت. سریع تکنیکمو غیر فعال کردم،بیشتر از این نمی تونستم تحمل کنم. بخاطر شکستگی پام هم نمی تونم درست راه برم. لنگان لنگان خودمو به اینوماکی رسوندم. نبضش را گرفتم. نامنظم می زد. خیلی نگرانم. یکم بلدم از انرژی نفرین معکوس*درست گفتم؟دقیق یادم نمیاد اسمش چی بود*استفاده کنم. با اون دستم که می تونستم تکونش بدم سعی کردم اینوماکی را درمان کنم. تأثیر زیادی نداشت اما حداقل ضربانش را منظم کرد. در همین حین پوشش از بین رفت و ایجیچی سان و چند نفر دیگه سریع اومدن. ایجیچی سانو میبینم که داره با نگرانی حرف میزنه اما هیچی نمیشنوم. کم کم همه جا داره سیاه میش ....
روز بعد-ساعت ۱۲:۰۰
درمانگاه دبیرستان جوجوتسو
بدنم درد می کنه. من کجام؟
با دیدن فضای درمانگاه دبیرستان همه چی یادم میاد. نگران بلند می شم که حال اینوماکی را بپرسم اما با درد شدیدی که تو کل بدنم می پیچه آخی می گم و دوباره دراز می کشم.
&ا٫ت سنپای. خداروشکر به هوش اومدید.
با تعجب به کسی که این حرف را زد نگاه کردم. تازه یوجی را دیدم. هعی چقدر حواس پرت شدم🥲
----------------------------------------------------------------------------------
پارت بعدی ۳ تا لایک
#سناریو #وانشات #انیمه #جوجوتسو_کایسن #اینوماکی #توگه #اینوماکی_توگه
----------------------------------------------------------------------------------
یهو یاد حرفهای گوجو سنسی افتادم. اون همیشه به من و مگومی میگه که بلد نیستیم همه ی تلاشمون را بکنیم*تو قسمتای آخر فصل اول موقعی که مگومی تنها جلوی اون نفرینه بود قبل از اینکه بتونه از گسترش قلمروش استفاده کنه یاد حرفهای گوجو سنسی افتاد. منظورم اون حرفها بودن*
باید سعی کنم یه نسخه قویتر از خودمو تصور کنم. دست هام را به هم می چسبونم.
+گسترش قلمرو:سرزمین فساد
نصفه نیمس اما کار راه اندازه. تو این قلمرو می تونم بدون اینکه نگران باشم که کنترلم را از دست بدم از فساد استفاده کنم. پوزخندی زدم و رو به نفرین گفتم:
-کارت تمومه
دستم را بردم بالا و انرژی نفرین شده مثل یه گلوله تو دستم جمع شد. یه گلوله بزرگ.(مثل فساد چویا) گلوله را به سمت نفرین پرت کردم. درسته توی قلمروم کنترلم را از دست نمی دادم اما به خاطر قدرت زیاد فساد بهم آسیب می رسید. نمی تونم دستمو حس کنم. گلوله به نفرین خورد و درجا از بین رفت. سریع تکنیکمو غیر فعال کردم،بیشتر از این نمی تونستم تحمل کنم. بخاطر شکستگی پام هم نمی تونم درست راه برم. لنگان لنگان خودمو به اینوماکی رسوندم. نبضش را گرفتم. نامنظم می زد. خیلی نگرانم. یکم بلدم از انرژی نفرین معکوس*درست گفتم؟دقیق یادم نمیاد اسمش چی بود*استفاده کنم. با اون دستم که می تونستم تکونش بدم سعی کردم اینوماکی را درمان کنم. تأثیر زیادی نداشت اما حداقل ضربانش را منظم کرد. در همین حین پوشش از بین رفت و ایجیچی سان و چند نفر دیگه سریع اومدن. ایجیچی سانو میبینم که داره با نگرانی حرف میزنه اما هیچی نمیشنوم. کم کم همه جا داره سیاه میش ....
روز بعد-ساعت ۱۲:۰۰
درمانگاه دبیرستان جوجوتسو
بدنم درد می کنه. من کجام؟
با دیدن فضای درمانگاه دبیرستان همه چی یادم میاد. نگران بلند می شم که حال اینوماکی را بپرسم اما با درد شدیدی که تو کل بدنم می پیچه آخی می گم و دوباره دراز می کشم.
&ا٫ت سنپای. خداروشکر به هوش اومدید.
با تعجب به کسی که این حرف را زد نگاه کردم. تازه یوجی را دیدم. هعی چقدر حواس پرت شدم🥲
----------------------------------------------------------------------------------
پارت بعدی ۳ تا لایک
#سناریو #وانشات #انیمه #جوجوتسو_کایسن #اینوماکی #توگه #اینوماکی_توگه
- ۱۰.۸k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط