ات تهیونگ بس کن این مسخره بازی ها تو کلافه

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۱

ات : تهیونگ بس کن این مسخره بازی ها تو (کلافه )

تهیونگ :مسخره بازی تو به این می گی مسخره بازی (ناراحت جدی)

ات : بله تو داری به یه بچه کوچیک حسودی می کنی (جدی )

تهیونگ : من بهش حسودی نمی کنم ولی به نظر خودت درسته که شوهرت رو ول کنی جوابش رو ندی بگی حوصلت رو ندادم و با یه پسر دیگه وقت بگزرونی(ناراحت عصبی )

ات : اون پسر نیست یه بچه است بچه بعدش من ولت نکردم (کلافه )

تهیونگ : این خونه یا جای منه یا جای اون تو اصلا منو فراموش کردی(عصبی و جدی )

ات : جای هر دوتونه

تهیونگ : پس اونو بیرون نمی کنی

ات : معلومه که نه اون برادرمه

تهیونگ : منم شوهرتم

ات : درسته تو عشق منی ولی اونم برادرمه هم خون منه خانوادمه دوسش دارم

تهیونگ : من می رم تا با عشقت تنها بمونی و رفت بیرون ماشین و روشن کرد یکم که رفت خاموش شد بزنین تموم کرد پیاده شد رفت داخل یه پارک که بغلش بود نشست

ات ویو

وای خدا چرا این همه حسوده به برادرم حسودی می کنه اون فقط یه بچه است 1۶ سالست بیشتر نیست الان کجا رفت دوستاش همه رفتن امریکا پدر مادرشم مسافرتن کجا رفت اخه نکنه تو خیابون ها باشه زنگ زدم بهش

برادر ات : عشقم گوشی تهیونگ اینجاست

ات : اوکی عزیزم مرسی

گوشی گرفت از دستش داخل خونه داشت رژه می رفت خیلی نگرانش بود با خودش می گفت نکنه کاری دست خودش بده دیگه نمی تونم مغزن داره منفجر می شه اشکش در اومد تقصیر منه نباید اینطوری می کردم ته ته نشستم کف زمین گریه کردم دلم براش تنگ شده بود حق با اون بود این یه ماه اصلا حواسم به تهیونگ نبود دو ساعت بود رفته بود

برادر ات : چی شده چرا داری گریه می کنی

ات : بیا بغلم قربونت برم بغلش کرد

برادر ات: عشقم می شه من می بری خونه مامان زنگ زد گفت بیا خونه

ات : باشه وسایلت رو جمع کن منم برم اماده شم سریع اماده شدم برادرمم لباس و وسایلش رو جمع کرد سوار ماشین شدیم بردمش خونه و بارون شدیدی شروع به باریدن کرد مامانم یه چتر بهم داد رفتم داخل ماشین ته کجایی هر جایی که فکر می کردم احتمالاً رفته رفتم ناامید شده بودم خیلی نگران بودم داشتم می رفتم خونه که ماشینش رو دیدم خالی بود ضربان قلبم روی هزار بود چتر رو برداشتم پیاده شدم مثل دیونه ها دنبالش می گشتم و صداش می زدم که دیدم یه نفر نشسته روی صندلی دویدم سمتش دیدم ته چتر رو گرفتم بالا سر ته

ات : تهیونگ عزیزم پاشو بریم خونه دورت بگردم (با گریه )

تهیونگ : من جایی نمی یام خودت برو (سرد و خشک بدون لبخند )

ات :  ترو خدا اینجوری نکن من بدون تو می میرم (گریه )

تهیونگ: برو پیش عشقت من و می خوای چیکار عطسه کرد

ات : الهی فدات شم سرما خوردی نشست بغل تهیونگ می خواست بغلش کنه که ته نذاشت
دیدگاه ها (۳۶)

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۵ ات : (یهو جدی شد ) ...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۶ یهو صدای جیغ اومد به نظر...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۵ ات : ابنبات رو دا...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۴ خانم کانگ : بیا پیش ...

تک پارتی ته

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط