عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک

در روز های اول انقلاب بود که من با برادرش ازدواج کردم.
حرف هایش را گاهی می آمد با من می زد. از زندگی و این چیز ها هم می گفت، از آینده اش و همسری که دنبالش می گردد.
می گفت: یکی را می خواهم تاقدس هم بتواند دنبالم بیاید.
می خندیدم، می گفتم: بس همسر نمی خواهی، همسفر می خواهی.
می گفت: نه همسر، نه همسفر. همسنگر میخواهم

کتاب به مجنون گفتم زنده بمان
شهید_همت

در پیوند ازدواج قرار نیست دو نفر بهم برسند...
قرار است باهم به خدا برسند....
همسر یعنی همسفر تا بهشت
دیدگاه ها (۱۱)

عاقشانه های پاکشهریه...با سینی چایی اومدم تو اتاقش...داشت در...

عاشقانه های پاکبسم رب الحسین [علیه السلام] گفتمباخدا معامله ...

عاشقانه های پاکدلبرم نام قشنگش زینب است ودل رباچادری وقد بلن...

عاشقانه های پاکتــــو خــــیـــــالـــــــــــمتــــو صــــح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط