درد دل با سنگدل گفتن چه سود

درد دل با سنگدل گفتن چه سود
باد سردی می‌دمم در آهنت

گفتم از جورت بریزم خون خویش
گفت خون خویشتن در گردنت

گفتم آتش درزنم آفاق را
گفت سعدی درنگیرد با منت

#سعدی
دیدگاه ها (۳)

گر تو را با ما تعلق نیست، ما را شوق هستور تو را بی ما صبوری ...

‌مردم تنها "همین یک ماه را "شب تا سحر بیدارند؛و هیچ کدامشان...

.آرزو می کردم که تو از آنِ من بودیدر روزگاری که بر گل ستم نب...

آدم‌ها همه می‌پندارند که زنده‌اند !برای آن‌ها تنها نشانه‌ی ح...

به.یادگاری.برای.عزیز.ازدست.داده.ام

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط