پارت ۷۳
بعد از اینکه ظرفها شسته شد، خانمها هم رفتن پیش آقایون توی حال و همگی مشغول حرف زدن شدن. وسط گپزدنها، جونگسو یهویی گفت:
– نظرتون چیه فیلم ببینیم؟
همه گفتن:
– آره، خوبه.
تلویزیون رو روشن کردن، یه فیلم ترسناک گذاشتن و چراغها رو خاموش کردن. جونگهی و جونگسو هرکدوم تو بغل شوهرشون نشستن، ولی ات خم شده بود جلو و با هیجان زل زده بود به صفحه.
همینطور که نگاه میکرد، یهو تو فیلم یه جن پرید جلوی دوربین. ات از جاش پرید و بعد صورتشو کرد سمت جونگکوک و بیصدا قهقهه زد.
جونگکوک خم شد، آروم گفت:
– خدا شفات بده… عقلتم ناقص شد.
ات با انگشت زد تو سرش:
– همین که تورو گردن گرفتم باید از خداتم باشه.
جونگکوک با یه لبخند، ادای ات رو درآورد و دوباره رو به تلویزیون کرد. ات هم برگشت و ادامهی فیلم رو دید.
وسطای فیلم، ات کمی خسته شد و تکیه داد به مبل. همون موقع تو فیلم یه صحنهی ترسناک اومد و جونگسو از ترس جیغ زد. ات با تعجب برگشت سمتش، که جونگسو خندید و گفت:
– ببخشید.
ات سری تکون داد و دوباره همه برگشتن پای فیلم.
– نظرتون چیه فیلم ببینیم؟
همه گفتن:
– آره، خوبه.
تلویزیون رو روشن کردن، یه فیلم ترسناک گذاشتن و چراغها رو خاموش کردن. جونگهی و جونگسو هرکدوم تو بغل شوهرشون نشستن، ولی ات خم شده بود جلو و با هیجان زل زده بود به صفحه.
همینطور که نگاه میکرد، یهو تو فیلم یه جن پرید جلوی دوربین. ات از جاش پرید و بعد صورتشو کرد سمت جونگکوک و بیصدا قهقهه زد.
جونگکوک خم شد، آروم گفت:
– خدا شفات بده… عقلتم ناقص شد.
ات با انگشت زد تو سرش:
– همین که تورو گردن گرفتم باید از خداتم باشه.
جونگکوک با یه لبخند، ادای ات رو درآورد و دوباره رو به تلویزیون کرد. ات هم برگشت و ادامهی فیلم رو دید.
وسطای فیلم، ات کمی خسته شد و تکیه داد به مبل. همون موقع تو فیلم یه صحنهی ترسناک اومد و جونگسو از ترس جیغ زد. ات با تعجب برگشت سمتش، که جونگسو خندید و گفت:
– ببخشید.
ات سری تکون داد و دوباره همه برگشتن پای فیلم.
- ۴.۴k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط