رفتی

رفتی
و مردم شهر گفتند: "زمان" دوایِ هر دردی‌ست..
لاف می زدند!
"خاطراتت" خلافِ عقربه ها می چرخد




فرزاد شاهی زارع
دیدگاه ها (۳۱)

از بس که تَرَک بر دلم انداخته چشمتلبخندِ من از طایفه ی بغضِ...

من خوبم !روزها هم همه دارند عبور می کنند به آرامینه چراغ قرم...

قشلاق کرده ام به تو از دست زندگیچندی ست پایتخت جهانم اتاق تو...

با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولیسنگ را با چه زبانی به سخن وا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط