روزی که داشتم بابامو خاک میکردم با دستای خودم

روزی که. داشتم بابامو خاک میکردم با دستای خودم
خیلی داغونم این روزا
دلم برا صدات بابایی کجایی
بابایی کاشکی دستام میشکستن الهی ولی خاکت نمیکردم
دیدگاه ها (۹)

خدایا بهم صبر بده. صبر بزرگبابایی وقتی فهمیدم مردی که اجیم ...

همین الان یهویی

تنهاییم خلاصه شده تو سه چیز..اتاق..اهنگ..هندزفری..

میدونی چی بَده؟این که ندونی با خودت چند چندی..ندونی عشقت دوس...

کاشکی میدیدی من چطور شدم مگه میشه این روزا بخندم حالم خوب با...

باباییاگه بهم بگن کل دنیا رو بگیر بابات رو ول کن، بدون فکر ک...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط