هر آدمی توی زندگیش

هر آدمی توی زندگیش ...

یک " تو " دارد ...

که گاه گداری توی ذهنش ...

با او حرف می زند ...

با او راه می رود ...

نفس می کشد ...

حتی دعوا می کند ...

گاهی هم یواشکی ...

قربان صدقه اش می رود ...

یک " تو " یی که برایش ...

از روزمرگی هایش تعریف می کند ...

از بالا و پایین شدن هایش ...

از آرزوهایش ...

از کرده و ناکرده هایش ...

از صبرکردن هایش ...

غصه خوردن هایش ...

از اینکه اگر بود چه هااا که نمی شد ...

چه کارهاکه برایش نمی کرد ...

که اگر بود چه خوب بود ...

چه خوب می شد زندگی ...

یک " تو " یی که آدم توی ذهنش

با او همه جا می رود ...

دستش را می گیرد ....

از خیابان ردش می کند حتی ...

همه آدم ها در زندگیشان یک "تو " دارند ...

نگو نه که این تو همانی ست ...

که برایش می نویسی ...

همانی ست که لحظه لحظه ...

به او فکر می کنی ...

با او قدم می زنی ...

حرف می زنی ...

" تو"یی که مهربان نبوده ...

بی معرفت بوده ...

حتی ...

تو هایی که باید بودند و نیستند ...

تو هایی که کارشان فقط اشک درآوردن بوده ...

" تو "هایی که رفته اند ...

و قرار نیست برگردند ...
دیدگاه ها (۱۵)

گـوشـــہ ے اتــاقـــم ...غـرق عطــر مرگـــــ ...گــل هایـے ...

دلگیـــرم .....از کسـی کــه مـــرا .....غـرق خـودش کــرد ......

کل زندگی‌مان را خاطرات برداشته ...و دل دور انداختن هیچ کدام‌...

گاهی مَرا یاد کُن ...به نگاهی از سَر دِلتَنگی ...به سُکوتی ا...

رها🍂 پاییز آرام آرام آماده ی رفتن می شود..رنگ انار، عطر بارا...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط