گوریل نشس وشروع کردیم

گوریل نشس وشروع کردیم
گوریل روبه ترانه:جوجه دایش چطوره
ترانه ام بایه عشوه نازکه دهنم وامونده بودگف قهله
هممون زدیم زیره خنده
گوریل:میشه بپرسم چرا
ترانه:بله چون که سُمادوفته بودین منومیبلین سهله بازی ولی نبلدین
گوریل:دایی جون شمارفته بودی اصفهان دیگه
ترانه:اهوم ولی الان چه برجستیم وشیطون به گوریل نگاکرد
گوریل:بلندبلندخندیدچشم شب میریم خوبه
ترانه دستایه کوچولوشوبه هم کوبیدویه آخ جووونه بلندگف که
هرسه خندیدیم وادامه دادیم.

من:ناهارچی درس کنیم
یاسمین:نمیدونم به نظره شماچی
گوریل:به نظره من الان من میریم غذاحاظری سفارش میدم ولی شب که میریم بیرون خودمون کباب درس میکنیم
یاسمین:فکره خوبیه
وگوریل رف تاغذاهاروسفارش بده
ترانه:زن دالی بازی متونی باهام
من:بله که میکنم جوجوزن دایی
ترانه رف اسباب بازیایه خونه سازیشوآوردوشروع کردیم به ساختن خونه یاسمین رفته بود دوش بگیره گوریلم بالبخندداش به مانگامیکرد.
بالاخره زنگ خونه به صدادراومدوغذاهارسیدن میزوچیدیم وشروع کردیم به خوردن
گوریل:النابچهابرنامه ریختن براشمال مارم دعوت کردن منم خواستم اول نظره توروبپرسم
من:بچهاکین
گوریل:سه تازوجن که یکی اززوجاپسرعموفریدون چهارتاازبچهام مجردن
من:من نمیدونم که به نظرم خوب میشه منم امسال اصن مسافرت نرفتم
گوریل:باشه پس برافرداآماده شوصبح را میوفتیم بابابااینام حرف زدم چن ساعت دیگع حرکت میکنن شبم میرسن
من:اهاباشه
گوریل:اهایه چیزه دیگه اگه توام دوس داشتی کسی رودعوت کن
من:ن...که یهوبنفشه خره یادم اوفتادادامه حرفمونگفتم وباکمی مکث گفتم مطمئنی
گوریل:ارع بچهام بچهایه خون گرمین اونام خیلی خوش حال میشن
من:باشه پس من به بنفشه خبرمیدم
گوریل:اوکی
من روبه یاسمین که ساکت به مکالمه ماگوش میکردگفتم:شمام بیاید
یاسمین:نه ممنون عزیزم شمابریدخوش باشید
من:لطفاخیلی خوش میگذره
یاسمین:خیلی دوس داشتم بیایم ولی خودت که میدونی تازه ازسفراومدیم هنوزخستگیه راه ازتنمون درنیومده
منم دیگه خیلی اصرارنکردم
بعدازاینکه ترانه کلی خندوندمون غذامون تموم شدومیزوباکمکه هم جمع کردیموشروع به جمع کردن لوازمه شهربازیی شدیم
من:یاسمین جان دیگه کاری که نیس
یاسمین:نه قربونت شم توبروحاظرشو
به طرفه اتاقم رفتم
اول ازهمه رفتم ویه دوش پنج دقیقه ایی گرفتم اومدم بیرون موهاموباسشوارکاملاخشک کردم وازدوطرف بافتم یه مانتوخردلیه بالایه زانو بایه شلوارپارچه ایی راسته نودکه پاچش یه کوچولوچاک داش به همون رنگ تنم کردم آرایشم یه خط چشم بایه رژه تریاکی کامل کردم کیف جعبه ایی مشکیموبرداشتم وخرتوپرتام ریختم توش شال متریه مشکیمم سرم کردم کتونیایه تخته اسپرتمم که همون رنگ بودپام کردم وازاتاق بیرون زدم
اونام دیگه آماده شده بودن ترانه به طرفم دوید
ترانع:زن دالی چه حوجل شدی
من:نه به اندازه توکه
چشم گردوندم ولی گوریلوندیدم
یاسمین:توماشین منتظرمونه فهمیدکه دنباله اونم چه تیز
بایه اهان دسته ترانه روگرفتم وبع طرف بیرون رفتم گوریل توحیاط بایه مردواساده بودنوصحبت میکردن یکم که دقیق شدم فهمیدم بابایه ترانه اس ترانه دستموول کردوبه طرفه باباش دویدبه طرفشون رفتم
من:سلام
بابایه ترانه:سلام الناخانوم حال شماخوبین
من:مرسی ممنون بخوبیتون
بابایه ترانه:این امیره ملون که اذیتتون نمیکنه
یه لبخندریززدم
ملومه آدمه خوبیه کلاایناهمشون خوبن
یاسمین:بریم
بابایع ترانه:چه عجب خانوم روزه عروسی به من قول داده بودیی منتظرم نزاری ولی هردفعه همین آشوهمین کاسه
یاسمین:خیلیم دلت بخوادبایه عشوه خاص که فقدمازنابلدیمومیدونیم کجابه کاربه کارببریمش
بابایه ترانه بلندبلندخندیدودیگه چیزی نگف اوناسواره ماشینشون شدن منوگوریلم به طرفه ماشینه گوریل که یه سوزوکیه مشکی بودرفتیم.
ماشین کاملاساکت بود
که مثه همیشه سکوتوشکست
گوریل:دوس ندارم انقدره خوشگل بشی
بله بلع میبینم که خوشش اومدع خوشم میومدازوقتایی که ازم تعریف میکردحسودی میکرد
من:به دوس داشتن یانداشتن تونیس که
گوریل:شالتوبکش جلو
عکس العملی نشون ندادم
گوریل:الناباتوام شالتوبکش جلوایندفع صداش هیلی بلندبوداونقدری که ناخودآگاه دستم طرفه شالم رف وبه طرفه جلوکشیدمش
خیلی ناراحت شدم ازدستش باچه حقی سرمن دادمیزنه بغض گلوموگرف ولی مثه همیشه بهش اجازه ندادم به اشکوضعف تبدیل بشه
بازم سکوت ماشینوفراگرفته بود
که دستش طرف ضبظ رفت وروشنش کرد
یه آهنگ خیلی آرومیی پلیی شدسرموبه شیشه تکیه دادم
بی توهرروزیه ساله خندیدن واسم محاله
به توعشقم اصلاطبیعی نیس دیونم
دسه خودم نیس دسه خودم نیس فکرت نباشم
واسم خیلی سخته ازتوجداشم ازتوجداشم ازتوجداشم
چن وقته که پیشم نمیشینی روبرومی ولی تومنونمیبینی
چن وقته حالع من داغونه دلشکستن واست انگاری آسونه
دستام سرده مثه نگات غمگینی میخونم ازچشات
دیگه نمیبینم اون خنده هاتو انگاری تمومه عشقه منوتو
عشقه منوتوانتهایه راهه
دیدگاه ها (۶)

موقع مدرسه هاوامتحانات یادش بخیرمیدونم شعرمیگم ولی واقعایادش...

همین که رسیدیم ترانه دسته باباشوگرف وبااسراربه طرف استخرتوپ ...

واییی دستاش چقدنرموکوچولوبودن دلم نمیومدچشاموبازکنم بااینکه ...

موهاموباحوله یکم ماساژدادم تاآبشون گرفته بشه ولی هنوخیس بودن...

این یه عشقه بیبپارت.: 36از اتاقم اومدم بیرون جونگکوک به لباس...

#دوپارتی#هیونجین #درخواستی اخرثقتی شب عروسی... ویو ات ساعت ت...

" Part-1 "

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط