وقتیکه خیالم زیر چتر نم نم باران به دنبال واژه ای برای شک

وقتیکه خیالم زیر چتر نم نم باران به دنبال واژه ای برای شکستن سکوت تو میگردد،
این دل من است که آرام در گوش پاییز زمزمه می کند،
که یادش را فراموش میکنم، خیالش را دور میکنم اما رقص خاطراتش را در ذهنم چه کنم؟...
او کس نبود،همه چیز بود...
نفس بود...جان دلم بود...
و این سکوت را چه کسی می تواند بشکند جز فریاد رعدی که عشقش در پس ابرها گم گشته...
و تنها اوست که اینگونه غیرتمندانه دل ابرها را در جستجویش می شکافد...
آری تنها اوست که احساس مرا میفهمد...
ای عزیزتر از جان
کافیست در طره ی پریشان ذهنم بپیچی
و در هیاهوی افکار خاموشم بنوازی،
آهنگ ماندنت را و بخوانی،
ملودی عشق را...
بگو که تو هم بیقرار منی
و مرا چون جان و دل دوست میداری
#یاسمن_جلیلیان
دیدگاه ها (۱)

تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار مستی ات با بغلت هر دو گنا...

_مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا می‌میرم. -و فردا چطور؟ ...

در چشمانت مینگرم ،و میبینم چقدر شعر به آنها بدهکارم، هر مژه ...

نمی‌خوای بیای خب نیا! جات خوبه راحتی خب اصراری نیست بازم نیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط