یا رفیق من لارفیق ل

یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ

خون زیادے از پای من رفتہ بود😞 . بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند کہ زنده نیستم حالت عجیبے داشتم. #زیر_لب فقط مےگفتم:

یا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔

هوا تاریک شده بود. #جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختی باز کردم.
مرا بہ آرامی بلند کرد. از میدان مین خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روی زمین گذاشت. آهستہ و آرام.👌
من دردے حس نمےڪردم!
آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآید و شما را نجات می دهد. #او_دوست_ماست!❤ ️

لحظاتے بعد #ابـراهیـم آمد. با همان صلابت همیشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نورانی، ابـراهیــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...💔 😔
#شهید_ابراهیم_هادی #سالروز_شهادت🕊 🕊
دیدگاه ها (۴)

💎 بوی عطـــر عجیبی داشت. هر وقت اسم عطرش را می‌پرسیدم  سربا...

🌷 شهدا رزمنده ایم🌷 《حضرت زهرا (س) سیرابمان کرد》 #شهیـــد_محم...

امروز روز پنجم است ڪه در محاصره‌ایم ...آب را جیره بندی ڪرده‌...

#۲۲بهمن سالروزشهادت #علــــــــــمدارڪمیل❤ ️❤ ️❤ ️ #اللهم صل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط