در دام تو افتاده ام و باز غمی نیست

در دامِ تـو اُفـتـاده ام و بـاز ، غَـمـی نیـست
دیوانه ی چَشمان تو اَم ، کار کمی نیست

گفتم که رسیدن به تو سَخت است ، نگفتم؟
در راه تـو زخـمی شده ام ، کـم ستمی نیست

در چشم تو شعرِ من اگر قطره ی دریاست
دریا ، بـه مُـوازاتِ نـگـاهَـت ، رَقـمـی نـیـسـت

بـایَـد بِـنـویـسـم ، غَزلـی ، تـا کـه نـگ‍ـویـنـد...
در مَعرکه ی عاشقی ات هم قدمی نیست
دیدگاه ها (۳)

‌ او رفت و مرا محض خدا یادش نیست آن دلبر من عشق و وفا یادش ن...

چه شوری می زند قلبم که شیرین می شوی هردمتویی درمانگرم شبها و...

نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتینیم باقی مانده هم هروقت فرصت...

خیس بارانم،ببین،چتری نمیخواهد دلمبا تو ام ،باخاطرت،چیزی نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط