در جعبه رو بستم و از اتاق کارم خارج شدم فک کنم الان آنالی ...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦

𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟖

در جعبه رو بستم و از اتاق کارم خارج شدم فک کنم الان آنالی خواب بود چون عادت داره که شبا خیلی زود بخوابه.
از شرکت خارج شدم. سوار ماشینم شدمو به سمت عمارت رفتم.
ولی حس عجیبی داشتم که انگار یه اتفاقی افتاده بود بلاخره به عمارت رسیدم و از ماشین پیاده شدم جعبه رو توی جیبم گذاشتم و وارد عمارت شدم.
همه خدمتکارا و بادیگاردا توی عمارت جمع شده بودن و از قیافشون معلوم بود که بدجور استرس دارن.

جونگ کوک: اینجا چخبره؟

آجوما: ارباب آنالی‌.....

جونگ کوک: آنالی چی؟

آجوما:اونو دزدیدن.

جونگ کوک:دارین شوخی میکنین دیگه.

هانا: امروز تهیونگ اینجا اومدو و........

جونگ کوک: و چی آنالی چی شد؟(داد و عصبی

هانا:اونو بیهوش کرد و با خودش برد‌.

جونگ کوک: چطور گذاشتین اونو ببره مگه اینجا محافظ نداره ها شما حرومزاده ها چطور گذاشتین همچین آدمی وارد عمارت من بشه(عصبی

محافظ:ما نیرو هامون کم بود چطور میتونستیم از پسشون بربیایم(داد

جونگ کوک:صداتو واسه من بالا نبر(عربده
کل گلدونا رو روی زمین زدم خدمتکارا از ترس از جاشون جم نمی‌خوردم.

جونگ کوک: همتون گمشین توی اتاقا تون(داد و عصبی

ادامه دارد..‌‌‌‌.............∆
دیدگاه ها (۱)

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟗کتم رو از روی کاناپه برداشتم و از عمارت بیرون...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟎جونگ‌کوک: تو خودت می‌دونی تهیونگ چه آدم کثیفی...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟕آنالی:حرصی نگاش کردم و بعد رو مو ازش گرفتم و ...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟔تهیونگ:خودم میدونم.آنالی:درو باز کن دیگه.تهیو...

پلیس. ابلیس. part ¹⁹هانا : اوکی بابا بریم با این دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط