نشستهاند ملخهای شک به برگ یقینم

🍒🌱نشسته‌اند ملخ‌های شک به برگِ یقینم
ببین چه زرد مرا می‌جوند - سبزترینم!

ببین چگونه مرا ابر کرد - خاطره‌هایی
که در یکایک‌شان می‌شد آفتاب ببـینم

شکستنی شده‌ام اعتراف می‌کنم اما
ز جنس شیشهٔ عمر تو اَم...مزن به زمینم

برای پر زدن از تو خوشـا مرام عقـابان
کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم؟

نمی‌رسند به هم، دستِ اشتیاق تو و من
که تو همیشه همانی ، که من همیشه همینم...🍒🌱


#محمدعلی_بهمنی

دیدگاه ها (۰)

🌱🍒هرچه او خواست ،همان خواست دلم ، بی‌ڪـم وڪاست....ڪَـر...

حسرت

🌱🍒زندگی بسیار ما را از خودش رنجانده استخانه ی آمال ما را بار...

جمعه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط