هر یک از زنانی

هر یک از زنانی
که زمانی
بی تفاوت از کنارشان گذشته ای
تمام دنیای مردی بوده اند
همین زن که از اتوبوس پیاده شد
با چشمهای معمولی
و کیفی معمولی تر
و تو معصومش پنداشتی
روزی
جایی
کسی را آتش زده
با همان ساقهای معمولی
و انگشتهای کشیده
شک ندارم
مردی هست
که هنوز
در جایی از جهان
منتظر است آن زن
خوشبختی را در همان کیف چرم معمولی
به خانه اش ببرد...
دیدگاه ها (۱)

روزگار عجیبی شده است،حتی وقتی می‌خندیممنظورمان چیز دیگریست،و...

میزنم عینک به چشمم درس میخوانم ولی، پنج ساعت روی یک خط ما...

#wallpaper

#wallpaper

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط