ظهور ازدواج

ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۳۲

روزنامه مامان رو در آوردم. باید ببینم اطرافم چه خبره.. نزديك روزنامه ها کف اتاق نشستم و شروع کردم به گشتن.. دونه به دونه تك تك صفحات روزنامه رو به دنبال عکس تصادف مورد نظر چک میکردم بیشتر از نصف روزنامه‌ها رو دیده بودم ولي. خبري نبود.. این روزنامه ها که مال همه روزها نیست..احتمالا روزهايي هم هست که باطله نداشتن و.. پوووف..
نگران بودم که نتونم پیداش کنم.. کج خلق روزنامه دیگه ای برداشتم
هنوز امیدی هست.. بعدي رو برداشتم که... نفسم بند اومد.. خداي من.. خودشه. این عکس..تند عکس رو بلند کردم و با روزنامه مطابقت دادم..
دقیقا خودشه.. صفحه اول روزنامه چاپ شده پس باید مهم باشه.
از دیدن تیترش نفسم بند اومد. با فونت درشت و پررنگ نوشته شده بود:
;ترور یا حادثه
تند به تاریخ روزنامه نگاه کردم. مال ۷سال پیش بود.. اوووه.
يعني حدود ۱سال بعد فوت پدرم تو زندان.. با استرس و ترس شروع کردم به خوندن ديروز حوالي ساعت ٦ عصر خودروي قاضي معروف مورد اصابت کامیون و صدمه جدي قرار گرفت. علت تصادف هنوز به طور قطع مشخص نشده و ماموران در حال تحقیق میباشند اما به گفته شاهدان عيني قاضي و همراهانش که هنوز هویت مشخصي ندارند پیش از حرکت از جلوی ساختمان دادگاه با یه زن مشاجره لفظي داشتند که اين مشاجره بي ربط به تصادف پیش آمده به نظر نمیرسد. هنوز خبري از سلامتي قاضي و ۳ همراهش در دست نیست و طبق گفته پلیس به بيمارستاني مجهز براي درمان منتقل شده اند اما احتمال نجات از خودروي اسيب ديده بسيار كم به نظر میرسد و حال دختر نوجوان همراه قاضي وخیم تر از سایرین به نظر میرسید. در حال حاضر مسئله مهم این است که قاضي به دلايل شخصي و كثيف مورد سوء قصد قرار گرفته و یا تصادفي بوده گنگ با چشماي باريك و ذهن بهم ريخته و متفکر زل زدم بهش.. اسم قاضي و بیمارستان احتمالا به دلایل امنيتي و حفظ سلامتي ذکر نشده بود.. چرا این قضیه باید براي مامان مهم باشه؟ تصورش اینجا واضح تر بود.واقعا نجات پیدا کردم از این ماشین کمي بعيد بود.. ماشین از سمت كمك راننده تا نزديكي راننده تا خورده بود..واقعا دلخراش بود دوباره خوندمش تا شاید چيزي متوجه بشم.. یه تصادف دلخراش، قاضي په زن،احتمالاً مرگ،دختر
نوجوان یه زن..یه زن.. يعني..دختر نوجوان موقع تصادف من چند سالم بود؟ گنگ شروع کردم به حساب کردن ۷ سال پیش من..١٦سالم بود..
به طرز مسخره اي ذهنم گره خورده بود. این قاضی کیه؟
دیدگاه ها (۸۲)

ادامه ... چه ربطي به ما داره؟ دنبال روزنامه روزهای بعدش گشتم...

های خفنامن که نشستم این آهنگ رو گوش میکنم با یک ریتم گنگ شما...

ادامه.... داغون گفتم الا : میخوام قدم بزنم.و بی توجه بهش به ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۳۱همینم شد.. رفتیم مرکز عکس ب...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۳۶عینکش رو روي چشماش صاف کرد ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط