نشد به اشک خندهها زدم به عار گریهها

نشد به اشک خنده‌ها، زدم به عار گریه‌ها

که من دهاتی غریب میان شهر گریه‌ام

ارس آرامی
دیدگاه ها (۰)

ای حضرت معشوقهٔ جانان تو کجای؟در شعر شبم قافیه بدجور خراب اس...

تو اگر ناز کنی ناز کشیدن بلدمناز از چشم پر از عشوه خریدن بلد...

مُرده شورم را بگوید از تنم من رفته‌ام ‌آب پاکی را بپاشد بر ق...

ای حضرت معشوقهٔ جانان تو کجای؟در شعر شبم قافیه بدجور خراب اس...

غربت غریبی در شهر غریب نیسنفهمیده شدن میان آشنایان است

⁨ مشام جان رسد بویی غریب از کوچه هابوی سیلی، یاس نیلی، حمله‌...

تو اوج خنده رفیقم بغلم کرد....زدم زیر گریه.....................

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط