و گاه بی آنکه بدانیم در شب سخن میگوییم

و گاه بی آن‌که بدانیم در شب سخن می‌گوییم
و صبح از چشم خود می‌فهمیم
گریسته‌ایم
آن‌قدر که در پلک‌هایمان
انارهایِ شکسته بسیار است...


#هرمز_علی‌پور
دیدگاه ها (۱)

مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت استبمان! که مهر تو از سینه ...

‏"هذه الحیاة تحتاج إلی قوّة هائلة من الصبر، إلی رکن شدید لا ...

‌گاهے دو سـہ خط با تـو بہ پـیغام خوشم لیڪبر دیدن تــو حیــفْ...

عاشقے رسم دل ست و مدعے دیوار دلیاورے ڪن یار من تا بشڪفد دیدا...

#عاشقانه_های_من#دکلمه #دکلمه_های_زیبا#زیبا #عشق #عاشقانه #شا...

#داستان_شبشبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری م...

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط