این روزها بدجور هوای یک جای دنج به سرم زده

این روزها بدجور هوایِ یک جایِ دنج به سرم زده .
جایی شبیهِ خانه ی مادربزرگ که صبحش بویِ سادگیِ قاجار می دهد و شب ، بساطِ آوازِ جیرجیرک ها میانِ حیاطش پهن است .
می شود کنارِ حوض نشست و با عطرِ گل هایِ گلدانِ لب پریده ی شمعدانی اش مست شد ،
می شود رویِ تخت چوبیِ کهنه اش لم داد و با صدایِ قارقارِ خش دار و جانانه ی کلاغِ بی پروایِ روی درخت ، عشق کرد .
می شود ساعت ها نشست و زندگیِ مورچه هایِ سرخوشِ تویِ باغچه را تماشا کرد ،
می شود کودکانه شاد بود ،
می شود نفس کشید !
من برایِ دلخوشی ام نه ثروت می خواهم ، نه عشق ...
من با همین چیزهای ساده خوشبختم !

#نرگس_صرافیان_طوفان


🌹
دیدگاه ها (۵)

گفتمت ناز بکن! آهن و زنجیر شدیپنجه در ساز بکن خنجر و شمشیر ش...

ما از نسل دلخوشی‌های ساده نوشمکیو گریه‌های بی صدای یواشکی بو...

#شهدا

‏فقط دو دقیقه دیگه! کسی یادش میاد؟چه دلنشین بود اون وقتها صح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط