طناب را به گردنم انداختند

طناب را به گردنم انداختند

گفتند : آخرین آرزویت ؟

گفتم : دیدن عشــقم

گفتند : خسته است

تا صبح برایت طناب بافته
دیدگاه ها (۲)

من سوختن را فول فولمتو فقط...آتش بزن..

ما دو پیراهن بودیمبر یک بند...یکی را باد برد،دیگری راباران ه...

می بینی پاییز چقدر شبیه زنهاست؟حوصله اش که سر می رود, بند اص...

😋 😋 😋

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁گردنم بشکند که گفتم دوستت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط