خندههایم را دوامی نیست وقتی نیستی

خنده‌هایم را دوامی نیست وقتی نیستی
لحظه‌هایم را مرامی نیست وقتی نیستی
می‌شود آرامشم میدانِ جنگِ خاطره
رشته‌هایم را کلامی نیست وقتی نیستی
می‌زند زیر تمام حرف‌هایش قولِ من
خشم‌هایم را نیامی نیست وقتی نیستی
می‌پَرَد بغضم میانِ گریه‌های خسته‌ام
اخم‌هایم را سلامی نیست وقتی نیستی
می‌خزد لایِ سکوتم بی‌قراری‌های من
اشک‌هایم را تمامی نیست وقتی نیستی
می‌شوم بدبین به‌ دنیا، زندگی، خورشید و ماه
شعرهایم را قوامی نیست وقتی نیستی
ذوق بودن با تو دینم را به بُردن می‌دهد
گفته‌هایم را پیامی نیست وقتی نیستی
می‌کند در سرزمینِ قلبِ من شورش، تپش
دردها را التیامی نیست وقتی نیستی.....
دیدگاه ها (۱۲)

گر طبیبانه نداری تو سرِ تسکینیازچه ای ماه به بالین منِ مسکین...

ازاون وقتی رفتی پیش خدا شاید هیچڪسم باشی…اما هیچ ڪسم نه!میدا...

گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟راستش زور منِ خسته به طو...

تو سهم منی، سهم منی، سهم دل منای عطر تو آمیخته با آب و گل من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط