تو روز بارونی پارت

تو روز بارونی پارت ۸


امیلی: انیا می یای مسابقه شنا؟
انیا: انیا توی شنا خوب نیست
امیلی: بی خیال انیا سخت نگیر دیگه
بکی: انیا برو بهش نشون بده چی بلدی
انیا: باشه
امیلی: خوب ببینم چی کاره ای
بکی: اماده ۳۲۱
شیرجه بزنید
.
.
قول قول قول
انیا در حال ذهن خوندن *
امیلی: اون احمقو میبرم تو بیشترین عمق تا حسابی خسته بشه و بره بخوابه تا از دستش راحت شم
.
.
.
.
.
دامیان: این صدای چی بود؟
مکس تو هم شنیدی؟
مکس: اره اون ص صدای بکی بود که داشت دادمیزد انیا
ا دامیان کجا رفت
.
.
.
(در حال دویدن بع سمت در پشتی)
.
.
دامیان: بکی انیا کو؟
بکی: انیا خیلی رفت توی عمق زیاد داره غرق میشه
.
. دامیان پرید تو اب
.
.
.
..
.
بکی: اه دامیان حال انیا خوبه؟
دامیان: نمی دونم اتاق انیا کجاس؟
بکی: ا پالا ی پله ها اتاق دوم سمت چپ
دامیان: باشه من میبرمش
بکی: دخترا شنا بسته میریم استراحت تا شام رو میارن
.
.
دامیان: حتما کار اون امیلی عو. ض. ی هست
بیا بخواب رو تختت
.
.
.
.
نیم ساعت بد
.
.
انیا: دا دامیان..
دامیان: انیا بیدار شدی....

ادامه دارد
دیدگاه ها (۹)

🫶🏻حرفی ندارم

کنیچیوا 💖 می خوام یه خانواده ستاره من تشکیل بدم توی روبیکا ه...

من وقتی بهم میگن کل حافظتو از دست دادی 🤣

مم چان

قلب تو خالی پارت ۱ فیک نویسی سلام بچه ها من فیک نویس انیمه ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط